گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

کسی را به دور حسن تو پروای خواب نیست

کو دل کزان دو نرگس رعنا خراب نیست

ای محتسب که منع سر اندازیم کنی

بگذر ز ما که مستی ما از شراب نیست

بر جان ما ز غمزه مزن تیر دمبدم

بر بی گناه ظلم پیاپی ثواب نیست

دل خواست بوسه ای ز لبت، بر دهان زدی

در روزگار مثل تو حاضر جواب نیست

کردم مقابل رخ تو آفتاب را

چیزی ست در رخ تو که در آفتاب نیست

تا چند قصد خسرو بیچاره می کنی

یک شیوه کن که حاجت چندین عتاب نیست

 
 
 
انوری

ای سروری که چون تو به رادی سحاب نیست

چون رای روشن تو بلند آفتاب نیست

مهمان رسیده‌اند تنی چندم این زمان

قومی که شان برفتن از اینجا شتاب نیست

داریم کودکی که چو روی و چو موی او

[...]

ادیب صابر

با نور و تاب فکرت تو آفتاب نیست

آن را نظیر رای تو خواندن صواب نیست

تو آفتاب دینی و در آفتاب چرخ

صد یک ز رای و فکرت تو نور و تاب نیست

از آفتاب جود تو ای آفتاب دین

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از ادیب صابر
اثیر اخسیکتی

احوال ناتوانی ایام خویشتن

در مجلس رفیع تو گفتن ثواب نیست

داریم دلبری که چو روی و چو موی او

گلبرگ نوشکفته و مشک بتاب نیست

در بند خواب او همه حیران بمانده ایم

[...]

امیرخسرو دهلوی

بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب نیست

ایمن درین خرابه نشستن صواب نیست

از خفتگان خواب چه پرسی که حال چیست؟

زان خواب خوش که هیچ کسی را جواب نیست

چون هیچ دوست نیست وفادار زیر خاک

[...]

عبید زاکانی

در خانه تا قرابهٔ ما پر شراب نیست

ما را قرار و راحت و آرام و خواب نیست

در خلوتی که باده و ساقی و شاهد است

حاجت به چنگ و بربط و نای و رباب نیست

خوش کن به باده وقت حریفان که پیش ما

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه