بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب نیست
ایمن درین خرابه نشستن صواب نیست
از خفتگان خواب چه پرسی که حال چیست؟
زان خواب خوش که هیچ کسی را جواب نیست
چون هیچ دوست نیست وفادار زیر خاک
معمور خسته ای که چو گور خراب نیست
چون مست را خبر نبود از جفای دهر
بر هوشیار به ز شراب و کباب نیست
طیب حیات خواستن از آسمان خطاست
کز شیشه ای ذلیل امید صواب نیست
ساقی ز جام عشق به خسرو رسان نمی
زیرا که مست کارتر از وی شراب نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیداری و آگاهی از واقعیتهای زندگی اشاره دارد. شاعر هشدار میدهد که خوابیدن در غفلت و بیخبری ناپسند است و زندگی باید با هوشیاری سپری شود. او همچنین تاکید میکند که هیچ دوستی در زیر خاک وفادار نمیماند و زندگی باید در تلاش و کارسپاری به معانی عمیقتر غنایافته باشد. مستی و لذت واقعی در شراب و کباب نیست و در نهایت زندگی نمیتواند به سادگی از آسمان خواسته شود. در نهایت، شاعر میگوید که امید به عشق واقعیتهای زندگی را تغییر نخواهد داد و کسی که در مستی به سر میبرد، از واقعیات زندگی دور است.
هوش مصنوعی: بیدار باش، ای دل، چراکه دنیا مکانی برای خوابیدن نیست. نشستن در این ویرانه امن نیست، پس باید اقدام کنی.
هوش مصنوعی: از افرادی که در خواب عمیق هستند نپرسید که حالشان چگونه است، زیرا از آن خواب خوش هیچکس نمیتواند جوابی بدهد.
هوش مصنوعی: هیچ دوست وفاداری در زیر خاک وجود ندارد؛ مانند گوری که خراب است، اینجا هیچ نشانی از زندگی و سلامت نیست.
هوش مصنوعی: مستی که در عالم خود غرق است، از بدیهای دنیا آگاه نیست. او نسبت به بیداری و آگاهی دیگران، برتری بیشتری دارد و از لذتها و خوشیها مثل شراب و کباب بهرهمند میشود.
هوش مصنوعی: خواستن زندگی خوب و خوش از آسمان اشتباه است، زیرا امید به تحقق آن از یک شیشه شکسته و بی ارزش ممکن نیست.
هوش مصنوعی: هان ای ساقی! نمیتوانی عشق را به خسرو برسانی، زیرا او چنان مست و سرمست است که هیچ شراب دیگری نمیتواند او را مستتر کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای سروری که چون تو به رادی سحاب نیست
چون رای روشن تو بلند آفتاب نیست
مهمان رسیدهاند تنی چندم این زمان
قومی که شان برفتن از اینجا شتاب نیست
داریم کودکی که چو روی و چو موی او
[...]
با نور و تاب فکرت تو آفتاب نیست
آن را نظیر رای تو خواندن صواب نیست
تو آفتاب دینی و در آفتاب چرخ
صد یک ز رای و فکرت تو نور و تاب نیست
از آفتاب جود تو ای آفتاب دین
[...]
احوال ناتوانی ایام خویشتن
در مجلس رفیع تو گفتن ثواب نیست
داریم دلبری که چو روی و چو موی او
گلبرگ نوشکفته و مشک بتاب نیست
در بند خواب او همه حیران بمانده ایم
[...]
کسی را به دور حسن تو پروای خواب نیست
کو دل کزان دو نرگس رعنا خراب نیست
ای محتسب که منع سر اندازیم کنی
بگذر ز ما که مستی ما از شراب نیست
بر جان ما ز غمزه مزن تیر دمبدم
[...]
در خانه تا قرابهٔ ما پر شراب نیست
ما را قرار و راحت و آرام و خواب نیست
در خلوتی که باده و ساقی و شاهد است
حاجت به چنگ و بربط و نای و رباب نیست
خوش کن به باده وقت حریفان که پیش ما
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.