پیش جام پر می رخشنده مه را تاب نیست
ساغر خورشید را گر تاب هست این آب نیست
می ستایی واعظا کوثر ز دست حور و عین
خود ز دست ساقی گلرخ شراب ناب نیست
هست قلاب محبت از دل یاران کشش
حاجت پولاد و آهن سر این قلاب نیست
درگه پیر مغانست آنکه رندان سر نهد
گر سجود آنست زین به بهر او محراب نیست
می مده بیهوش دار و ده مرا ساقی که باز
چند شب شد کز غم هجران به چشمم خواب نیست
ای مغنی چون خراش سینه ام خواهی به لحن
کش بروی تار ناخن حاجت مضراب نیست
تا نشستی فانیا از عشق بر خاک سیه
شاه وقتی بر بساطت حاجت سنجاب نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و لذتهای زندگی و همچنین بیاهمیتی چیزهای دنیوی سخن میگوید. شاعر به زیباییهای عشق و میگساری اشاره میکند و میگوید که در محضر عشق، چیزهای دیگر مانند ماه و خورشید بدون ارزشاند. همچنین به یگانگی محبت و ارتباطات عمیق انسانی اشاره کرده و میگوید که حتی عبادت و خضوع در برابر عشق، اهمیتی بالاتر از مکانهای مقدس ندارد. در نهایت، شاعر به حالتی از بیخودی و بیخوابی ناشی از عشق اشاره میکند و این احساسات را عمیقاً انسانی و ارزشمند میداند.
هوش مصنوعی: چشم خیره کن به زیباییهای جام پر از می، چرا که نور ماه نمیتواند با آن رقابت کند. اگر هم خورشید درخشندگی دارد، این آب قادر به نشان دادن آن نیست.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعری به ستایش واعظ میپردازد و بیان میکند که نوشیدنی خوشمزه و ناب، به دست ساقی زیبا و دلربا به او نمیرسد. در واقع، او به این نکته اشاره میکند که اوج و بهترین چیزها از ناحیهی دیگر و زیباییهایی که انتظار میرود، به او نمیرسد.
هوش مصنوعی: محبت واقعی از دل دوستان ناشی میشود و حساسیت و نیاز به آن، مانند قلابی است که از جنس آهن و فولاد ساخته شده، اما خود این قلاب به چیزی ظریف و غیرمحسوس وابسته نیست.
هوش مصنوعی: در صومعه و مکانهای خاص عبادت، تنها حضور و سر فرود آوردن رندان و عابدان در برابر پیر مغان (روحانیان و عرفا) معتبر است. اگر سجود و عبادت به خاطر او باشد، دیگر نیازی به مکانهای ویژه عبادت نیست.
هوش مصنوعی: ای ساقی، به من شرابی بده تا بیهوش شوم، زیرا چند شب است که به خاطر غم دوری معشوق، خواب به چشمانم نیامده است.
هوش مصنوعی: ای خواننده، اگر میخواهی دردی را که در دل دارم بیان کنی، نیازی به ساز و ضربه به تار نیست؛ فقط با صدای خود و احساساتی که در وجودت است، میتوانی این احساسات را منتقل کنی.
هوش مصنوعی: زمانی که عشق از بین میرود و خاک سیاه از زیباییها خالی میشود، دیگر نیازی به حاجتخواهی وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون خوی او عنبر سارا و مشک ناب نیست
با سنان و نیزه او اژدها را تاب نیست
آفتاب و ماه را با طلعت او تاب نیست
چون حدیث او بپاکی لؤلؤ خوشاب نیست
کوه آهن باشرار تیغ او جر آب نیست
[...]
جمع باشید ای حریفان زانک وقت خواب نیست
هر حریفی کو بخسبد والله از اصحاب نیست
روی بستان را نبیند راه بستان گم کند
هر که او گردان و نالان شیوه دولاب نیست
ای بجسته کام دل اندر جهان آب و گل
[...]
خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب نیست
خون تو هست آخر، ای دل، گر شراب ناب نیست
ناله زنجیر مجنون ارغنون عاشقانست
ذوق آن اندازه گوش اولواالالباب نیست
عشق خصم من بس ست، ای چرخ، تو زحمت مکش
[...]
زلف هندوی تو در تابست و ما را تاب نیست
چشم جادوی تو در خوابست و ما را خواب نیست
با لبت گر باده لاف جانفزائی می زند
پیش ما روشن شد این ساعت که او را آب نیست
نرگست در طاق ابرو از چه خفتد بی خبر
[...]
چشم من گوش خیالت دارد، اما خواب نیست
هست جان را، عزم پا بوست ولی، اسباب نیست
دیده را هر شب خیالت میشود مهمان، ولی
دیده را اسباب مهمان در میان جز آب نیست
رویت آمد، قبله دل ابروت، محراب جان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.