گنجور

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۸۷

 

ای رفته از ازل به مصیبت قضای تو

وضع بلا نشد به جهان جز برای تو

از سخت و سست جمله بلایای انبیاء

کاهی فزون نبود ز کوه بلای تو

نگذاشت در زمانه به جا جز بلا و کرب

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۸۸

 

اقطار اشک می دمد از تاک کربلا

جای عنب زهی عجب از خاک کربلا

از گردش سپهر سها تا سهیل ریخت

در خاک و خون کواکب افلاک کربلا

ظلمی که برنژاد علی ز آل حرب رفت

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۸۹

 

طی کن دلا به پای رجا راه کربلا

بسپار سر به تربت فرگاه کربلا

با تنگی انس و رز به سختی صبور زی

سهل است محنت گه و بیگاه کربلا

از حر و برد دور همینت دو چیز بس

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۹۰

 

ای صحن بارگاه توام روضه ی نعیم

دور از درت مراست جهان حفره ی جحیم

بر تختگاه چرخ زمینش بود مقام

آن سالکی که بر سر قبر تو شد مقیم

حاشا که حالت تو فرامش فتد مرا

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۹۱

 

هر گه به سیر لاله نظر در چمن کنم

یاد از علی اکبر گلگون کفن کنم

اوراق گل چو بنگرم آمود خاک و خون

نسبت به نعش قاسم خونین بدن کنم

شاخی چو سبز و تازه ز نخلی فتد جدا

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۹۲

 

ای طایف حریم تو اعیان کاینات

ذرات ملک زایر کوی تو از جهات

تو گشته زیر خاک و من اسوده بر زمین

ما را هلاک در همه حالت به از حیات

ما را ز داغ خود زدی آتش به دلی ولی

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۹۳

 

صدری که سوده روح به پا صد رهش جبین

در صف به خون و خاک نگون شد ز صدر زین

افراخت اختر تعب از خاک تا سماک

انداخت فرش تعزیت از عرش تا زمین

هر پیکری ز رامش و آرام و امن و فرد

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۹۴

 

قومی که امتیاز صواب از خطا کنند

خود کاش اختیار وفا بر جفا کنند

کلک قدر نگاشت قضایای نینوا

بر لوح زر که باطل و حق را جدا کنند

از قهر و قتل و غارت و اخراج و دستبرد

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۹۵

 

آنانکه نفس خویش جری بر جفا کنند

چون صبر بر شکنجه روز جزا کنند

بهر قتال آل نبی تیغ ها به دست

با آنکه دین وی به زبان ادعا کنند

ترک تغافل اهل ستم را چو رسم نیست

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۹۶

 

قومی که اجتماع به بزم عزا کنند

تا استماع واقعه ی کربلا کنند

هم عرشیان ز بال به خاک افکنند فرش

هم قدسیان به قاتل و سامع دعا کنند

طیر و وحوش ناله ی واویلتا زنند

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۹۷

 

گر جن و انس در قدمت جان فدا کنند

حاشا کی از حقوق تو یک جو ادا کنند

کار خدا و خلق چو با هم قیاس شد

انکار صدق غایله ی کربلا کنند

با آنکه این معامله در زر و قوع یافت

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۹۸

 

ناکس نه درک خشم خدا از رضا کند

کی ترک اعتراض به امر قضا کند

پرواز چون تواند ازین دام مرغ دل

الا ز خوف بالی و بالی جدا کند

وجه حسینیش آنکه نه وجهه است در اصول

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۹۹

 

عجز است نفس ناطقه را از بیان حال

ورنی ازین قضیه نبستی زبان قال

چندین هزار غم که یکش نیست گفتنی

چتوان نگاشت زین الف و با و جیم و دال

در شرح شمه ای ز مصیبات سرمدی است

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۰۰

 

چتوان سرودن آن همه با این زبان لال

افسانه ای که رفت برون از حدود فال

ظلمی که ماند و خصم نکرد از قصور بود

او خود نداشت ورنه نکولی ز هر نکال

سخت آن چنان دو طفل نمردی ز تشنگیش

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۰۱

 

هرگه کنم به واقعه ی کربلا مرور

مغزم رود ز هوش و فتد عقلم از شعور

تا در نظر نوایب این فتنه نقش بست

دل جست نفرت از تن و تن شد ز جان نفور

هر جا حدیث حادثه زای تو سر کنند

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۰۲

 

چو از داستان سوگ تو یک نکته سر کنم

عنوان صد صحیفه به خون جگر کنم

ناید کهن که تازه تر است از چه این حدیث

تا حشر هر دقیقه بیانی دگر کنم

از سلک مسلمین چو تو مظلوم و صابری

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۰۳

 

در سوگ این ستم زدگان بحر و بر گریست

هرچ اندر آسمان و زمین خشک و تر گریست

آن شب زمین به خواریشان سختتر گداخت

آن شب زمان به زاریشان زارتر گریست

کاندر خرابه دختر خردش رقیه نام

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۰۴

 

بر اشک او مکین و مکان بوم و بر گریست

سامان شام را همه دیوار و در گریست

ناگه چو شمع صبحگهی سر به پای برد

خوابش ربود و باز فرو جست و درگریست

کای وا دریغ کو پدرم شد دگر چرا

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۰۵

 

بر حال آن صبی نه همان طشت زر گریست

نه طشت واژگون فلک سر به سر گریست

پیچید زین رزیه به خود و اینقدر گداخت

غلطید زین قضیه به سر و آنقدر گریست

کاو یک طرف فتاد و سر از کف به یک طرف

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۰۶

 

بر درج خشک اوکه و مه لعل تو گریست

بر جای اشک لعل دل از هر بصر گریست

هر فردی از وحوش به سبکی دگر گداخت

هر صنفی از طیور به طرزی دگر گریست

غمناک و شاد نوع ملک در فلک فسرد

[...]

صفایی جندقی
 
 
۱
۱۶
۱۷
۱۸
۱۹
۲۰
۲۳