گنجور

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۲۲ - آفتاب برج امانت

 

باران مگر به کرب وبلا قحط آب بود

کاطفال راز سوز عطش، دل کباب بود

سلطان ملک عشق حسین آنکه جبریل

دربان خاص بارگه آن جناب بود

از صدر زین فتاد به گودال قتلگاه

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۲۳ - روز عاشورا

 

«کربلا شد خزان گلستانش

که شکفت ارغوان ز دامانش»

فلک از دست تو مرا در دل

هست دردی که نیست درمانش

در دلم درد بی دوایی هست

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۲۴ - دشت عشق

 

عید قربان است و می بایست قربانی نمود

کعبهٔ عشق است باید حج روحانی نمود

خیز تا خود را به راه دوست قربانی کنیم

تا به کی باید در این عالم، گران جانی نمود

آفرین بر همت سلطان مظلومان حسین

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۲۸ - کبوتران حرم

 

به دشت کرب وبلا ازجفای شمر شریر

شهید گشت عزیز دل بشیر و نذیر

هزار ونهصد و پنجاه زخم بر تن داشت

ز تیر و نیزه و زوبین وخنجر وشمشیر

قتیل شد همه انصار او، ز پیر و جوان

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۲۹ - محراب عشق

 

نهاد شمر چو بر خاک، ماه روی حسین

ستاره ریخت فلک بر غبار کوی حسین

حیا نکرد ز روی نبی و فاطمه خصبم

نهاد خنجر بیداد، بر گلوی حسین

به سجده رفت به محراب عشق، روح نماز

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۳۰ - قره العین نبی

 

زیر خنجر شه دین، گر ندهد سر چکند؟

حنجر نازک او با دم خنجر چکند؟

عرصهٔ شام پر از لشگر شام است و عراق

شه دین یک تنه با این همه لشگر چکند

به اسیری به سوی شام رود زینب لیک

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۳۱ - لعل گهربار

 

خنجر شمر، به قتل شه ابرار، حریص

حنجر شه به دم خنجر خونخوار، حریص

زیر خنجر شه دین، تشنهٔ یک جرعهٔ آب

وز پی کشتن او شمر جفاکار، حریص

شمر می کرد پی کشتن آن شاه شتاب

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۳۲ - واقعهٔ کربلا

 

یاران مگر حسین ولی خدا نبود؟

یا یادگار فاطمه و مرتضی نبود؟

تا روزگار چید به گیتی اساس ظلم

ظلمی چو ظلم واقعهٔ کربلا نبود

از بی کسی نهاد سر خود به روی خاک

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۳۳ - فزون از ستاره زخم

 

شاهی که جان سپرد و، ببر مادرش نبود

جز خاک گرم کرب و بلا بسترش نبود

لب تشنه جان سپرد میان دو نهرآب

گویا که آب، مهریهٔ مادرش نبود

در حال احتضار، به هر سو نظر نمود

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۳۴ - مژهٔ چشم تر

 

شوری که حسین بهر شهادت به سرش بود

از روز ازل کشته شدن، در نظرش بود

بگذاشت قدم تا که به میدان شهادت

دل جای دگر، دیده به جای دگرش بود

تیری که رها می شدی از شست مخالف

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۳۵ - طایر باغ جنان

 

ای شهیدی که لب تشنه بریدند سرت را!

سوختند از پی یک قطرهٔ آبی جگرت را

گرچه خواندند به مهمانیت از شهر مدینه

کوفیان از چه بریدند لب تشنه سرت را

طایر باغ جنان بودی و، با سنگ شقاوت

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۳۶ - چرخ نیلگون

 

ای زخم های پیکرت از اختران فزون

وی چهره ات زخون گلوی تو لاله گون

مقتول چون تو دیده ندیده است تا به حال

قاتل چو شمر، کس نشنیده است تا کنون

جرمت چه بود شمر سرت از قفا برید

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۳۷ - شافع محشر

 

که گمان داشت خزان، گلشن حیدر گردد

که گمان داشت که گل ها همه پرپر گردد

که گمان داشت که از ضربت شمشیر جفا

لاله گون تارک نورانی اکبر گردد

که گمان داشت لب تشنه لب آب، جدا

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۳۸ - گوهر اشک

 

رسید موسم ماتم که گریه ساز کنید

فغان و ناله به سبط شه حجاز کنید

شهید کرب و بلا، بی کفن فتاده به خاک

ز اشک غسل دهیدش، بر او نماز کنید

بپا کنید چو بزم عزای شاه شهید

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۳۹ - اشک خونین

 

«در دلم لاله‌صفت، خون جگر می‌ریزد

صدف دیده به رخ، لؤلؤ تر می‌ریزد»

هر زمان یاد کنم از لب عطشان حسین

دجله‌سان، آب سرشکم ز بصر می‌ریزد

بهر خونی که چکید از گلوی او به زمین

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۴۰ - مقتل خون

 

زلف اکبر چو ز خون سر او تر گردید

عقل گفتا که عجین مشک، به عنبر گردید

بر زمین خون ز گلوی شه لب تشنه حسین

آنقدر ریخت که با خاک، مخمر گردید

بدنی را که بدی بسترش آغوش نبی

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۴۲ - حدیث کربلا

 

شبان تیره از دود فراق دوستان نالم

ز کجر فتاری و بی مهری این آسمان نالم

نمی خندد لبم از بس غم پنهان به دل دارم

بسوزد بند بند استخوانم گر عیان نالم

به روز و شب، ز هجر دوستان و فرقت یاران

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۴۳ - زانوی غم

 

من از جور و جفای چرخ کج‌رفتار، می‌نالم

نه بیمارم ولی چون مردم بیمار، می‌نالم

حسین از جور شمر شوم، لب‌تشنه ز کف جان داد

من از بی‌رحمی شمر جنایت‌کار، می‌نالم

پی انگشتری انگشت او را اهرمن ببرید

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۴۴ - چشم اشکبار

 

شبان تیره به درگاه کردگار، بنالم

ز جور چرخ و، ز بیداد روزگار، بنالم

چو نی به حال شهیدان نینوا بخروشم

به جان نثاری یاران جان نثار، بنالم

چو در خیال من آید نهال قامت اکبر

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۴۵ - دیدهٔ خونبار

 

بر سبط نبی گنبد دوار بنالد

شمس و قمر و ثابت و سیار بنالد

ظلمی که بر او رفت یقین تا به قیامت

نبود عجبی گر در و دیوار بنالد

چون حنجر او شمر برید از دم خنجر

[...]

ترکی شیرازی
 
 
۱
۷۲۹
۷۳۰
۷۳۱
۷۳۲
۷۳۳
۷۷۰