یاران مگر حسین ولی خدا نبود؟
یا یادگار فاطمه و مرتضی نبود؟
تا روزگار چید به گیتی اساس ظلم
ظلمی چو ظلم واقعهٔ کربلا نبود
از بی کسی نهاد سر خود به روی خاک
شاهی که غیر دامن زهراش جا نبود
یحیی سرش بریده شد از خنجر جفا
اما ز کین، بریده سرش از قفا نبود
ایوب صبر کرد به رنج و محن ولی
صبرش چو صبر سید سجاد ما نبود
سوزد دلم به حالت بیمار کربلا
کو را به غیر اشک، دوا و غذا نبود
در راه شام زینب محنت رسیده را
دردی بدتر ز گم شدن طفل ها نبود
«ترکی» ز دیده خون بفشان بهر کشته ای
کورا کفن به بر، به جز از بوریا نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره مصائب و مظلومیت امام حسین (ع) و واقعه کربلاست. شاعر به جایگاه ویژه حسین به عنوان ولی خدا و یادگار فاطمه و مرتضی اشاره میکند و ظلمی که بر او و یارانش در کربلا رفته را بینظیر میداند. او به بیکسی حسین و فداکاریهایش میپردازد و میگوید که هیچ کسی به اندازه او مظلوم نبوده است. در ادامه، شاعر به داغ خانواده حسین، بهویژه زینب، و درد و رنج آنان اشاره میکند و بیان میکند که بزرگترین رنجها در این مصیبت بر آنها رفته است. این شعر با احساساتی عمیق و غمانگیز، یادآور فاجعه کربلا و عظمت شخصیت حسین (ع) است.
هوش مصنوعی: آیا دوستان نمیدانند که حسین، ولی خدا بود؟ یا اینکه او یادگار فاطمه و علی (مرتضی) نبود؟
هوش مصنوعی: تا زمانی که شرایط حاکم بر دنیا همچنان به گونهای باشد که ظلم و ستم وجود داشته باشد، مانند ظلمی که در واقعهٔ کربلا رخ داد، همچنان هیچ ظلمی به اندازهٔ آن نمیتواند باشد.
هوش مصنوعی: در میان تنهایی و بیکسی، سر خود را به خاک گذاشتم؛ زیرا جز دامن زهرا، به هیچ چیز دیگری پناه نداشتم.
هوش مصنوعی: یحیی به خاطر ظلم و ستم، سرش بریده شد، اما او همچنان در دلش از کینه و دشمنی، برش نداشت.
هوش مصنوعی: ایوب در برابر سختیها و دردها صبر زیادی کرد، اما صبر او به اندازه صبر امام سجاد نبود.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر حال وصیتشدگان کربلا میسوزد، که جز اشک قادر به تسکین درد و دردناکیشان نیست.
هوش مصنوعی: زینب در مسیر شام با مصائب و دردهای زیادی مواجه شده بود، که هیچ کدام به اندازهی گم کردن کودکانش ناراحت کننده نبود.
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن حالت دلتنگی و عزاداری برای یکی از عزیزان است. شاعر به این نکته اشاره میکند که سرنوشت آن شخص چون انسانی کور و بیخبر بوده و تنها ،کفن او از پارچهای ساده و معمولی است. در واقع، شاعر احساس میکند که در غم از دست دادن آن فرد، تمام عواطف و احساساتش تحت تأثیر قرار گرفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مه نور میفشاند و سگ بانگ میکند
مه را چه جرم؟ خاصیت سگ چنین بوَد
از ماه نور گیرد ارکان آسمان
خود کیست آن سگی که به خار زمین بوَد؟
شاها همای فتح و ظفر روز معرکه
با شاهباز رایت تو همنشین بود
هر جا که مرکب تو رود ابر کردگار
چون سایه با رکاب و عنانت قرین بود
بر هر زمین که نعل سمندت گذار کرد
[...]
آن را که حسن و شکل و شمایل چنین بود
چندان که ناز بیش کند نازنین بود
وقتی در آب و آینه میبین جمال خویش
کز روزگار حاصل عمرت همین بود
با خود نشین و همدم و همراز خویش باش
[...]
ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود
نبود عجب گر دل او آهنین بود
ماییم و خوابهای پریشان تمام شب
خوش وقت آنکه با چو تویی همنشین بود
تیغم نه بر قفا، به گلو زن که گاه مرگ
[...]
هرچند لطف عادت آن نازنین بود
با جمله مهر ورزد وبا ما بکین بود
رویش درآب آینه بیند نظیر خویش
حد جمال وغایت خوبی همین بود
مانند رنگ داده صباغ صنع نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.