گنجور

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۷ - خزان عاشقان

 

با آن بهار خوبی و گلزار دلبری

رفتم به باغ تا شودم دل ز غم بری

دیدم فشانده باز ز اشجار برگ چند

لرزان و زرد روی چو عاشق ز بی زری

سطح چمن که بود چو گردون پر از نجوم

[...]

افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۸ - طرحی نو

 

دوش اندر آمد از درم، خوش خوش نکو دلدارکی

عیارکی، مکّارکی، سحّارکی، طرّارکی

بالا و رخسار خوشش، گیسوی و جزع دلکشش

کشمیرکی، بغدادکی، تبریزکی، تاتارکی

از مشک بر رخ خالکش وز می دگرگون حالکش

[...]

افسر کرمانی
 

صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۲ - در مدح امام العصر خاتم الاوصیا عجل‌الله تعالی فرجه

 

که خفته‌ اندرین قالب که باشد اندرین ماوی

که گه خواند سوی دینم گهی راند سوی دنیا

گهی پوشد به جسم طیلسان «سولت نفسی»

گهی بخشد شرف بر قدم از تشریف کرمنا

گهی روشن کند دل از ید و بیضاء موسایم

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۳ - در نصیحت و وقایع سر مسلم(ع)

 

دلا تا چند جویی عزت و اقبال دوران را

پی تعبیر تن پامال محنتکرده جان را

نمی‌دانی که بر سر می‌بری امروز را تا شب

بتا بستان کنی اندیشه برک زمستان را

ندارد قابض الارواح خوف از حاجب و دربان

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۴ - در منقب فخر کائنات و خلاصه موجودات خاتم الانبیا (ص)

 

خانه سحر آفرین باز پی فتح باب

کرد موشح ورق ساخت مزین کتاب

مدح حبیب خدا منقبت مصطفی

گفت بر مرد و زن خواند بر شیخ و شاب

هادی منهاج عقل رهرو معراج عشق

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۵ - در مدح حضرت امیرالمومنین علیه افضل الصلوه

 

از مهر علی بر دل هر کس اثری نیست

در نزد خدا طاعت او را ثمری نیست

جز حیدر و ذریه او نیست پناهی

غیر از علی و آل علی راهبری نیست

همچون اسدالله پی نصرت احمد

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۶ - در مدح عین‌الله الناصره امیرالمومنین(ع)

 

عمر در منقبت حیدر کرار گذاشت

حبذا زندگی من که در این کار گذشت

سیف مسلول خداوند که در موقع جنگ

بانک تکبیر وی از گنبد دوار گذشت

شوهر فاطمه طاهره داماد رسول

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مدح وصی فخر کائنات حضرت امیرالمومنین(ع)

 

چو اندر باختر اورنک حشمت مهر خاور زد

سوی ظلمات شب گفتی، مگر ماوی سکندر کرد

و یا شد یوسف کنعان به شهر مصر در زندان

زلیخا بر سریر مهتری بنشست و افسر زد

به گردش اختران چون دختران جا کرده جابرجا

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۸ - در مدح حضرت جواد(ع)

 

ز سست عهدی بی‌جا جهان کون و فساد

بود همیشه به طغیان و ابتلا معتاد

پی خرابی ارکان زند کی شب و روز

کند تلاش به سختی جهان کون و فساد

ز ساده لوحی اهل جهان عجب دارم

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۹ - در مدح حضرت امیرالمومنین علیه افضل الصلوه

 

هر که را فیض ازل از بخت برخوردار کرد

جای در ظل لوای حیدر کرار کرد

مظهر الطاف یزدان قبله امکان علی

آنکه حق او را معین احمد مختار کرد

آن که اندر نصرت اسلام روز کارزار

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - در مدح شاه اولیاء(ع)

 

روز ایجاد که حق خلقت دنیا می‌کرد

در پس پرده علی بود تماشا می‌کرد

بلکه از آینه کنت نبیا چو نبی

سیر در آب گل آدم و حوا می کرد

بود سر منزل آدم به شبستان عدم

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - قصیده در مدح مظهر العجایب حضرت امیرالمومنین(ع)

 

خوش آن مریض که بر دردوی دوا برسد

به دولت ابد از قرب کبریا برسد

کسی که طالب قرب خدا بود به خدا

مگر ز دوستی شاه اولیا برسد

معین دین پیمبر کش از احد باحد

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - در مدح یعسوب الدین حضرت امیرالمومنین(ع)

 

شهی که محض وجودش بنای عالم شد

ز حکم اوست که بنیان شرع محکم شد

به آبیاری تیغش ز خون گمراهان

بهار گلشن شرع رسول خرم شد

هزار بار به کعبه نجف شرف دارد

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در مدح باب مدینه علم امیرالمومنین(ع)

 

روزگار عمر را هنگام فصل اربعین شد

تیر پران تا بپر بر کشور دل دلنشین شد

شهر بند تن تزلزل یافت از خیل حوادث

ملک قوت را سپاه ضعف هر سو در کمین شد

تا ز پا آمد حصاد دستگیر عین عینک

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - در مدح صدیقه صغرا زینب کبرا(ع)

 

چون چشم نیم مست تو غارتگری کند

تاراج عقل و هوش ز جن و پری کند

نبود دلی که تا برد از دلبری و ناز

هر لحظه عشوه ز پی دلبری کند

دارم امید وصل تو بسیار و عاقبت

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در مدح حضرت امام موسی کاظم(ع)

 

عشق جانان هر دلی را کو مسخر می‌کند

از نخست او را به خاک ره برابر می‌کند

بعد چندی کز لگدکوب ملامت پاک شد

اندر آن ویرانه دل تعبیر دیگر می‌کند

عشق را نازم که چون بر سنگ گردد جلوه‌گر

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - در مدح یعسوب الدین حضرت امیرالمومنین(ع)

 

هر که را خواهند در حشمت سلیمانش کنند

باید اول خاک پای شاه مردانش کنند

آنکه شاهان جهان با تخت و تاج سروری

آرزوی آستان بوسی ز دربانش کنند

آن خدایی را کز او از بس خدایی دیده‌اند

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - در مدح شاه اولیاء(ع)

 

در لوح چون قلم به سخن ابتدا نمود

دیباچه را به مدح شه اولیا نمود

شاهی که ساخت صف عدوقاع صفصفا

هر جا که رو بیاوری مصطفی نمود

بر جا نهاد کشف غطا را یقین وی

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - در مدح اسدالله الغالب امیرالمومنین(ع)

 

گر علی بعد از نبی بر مومنان مولی نبود

اسمی از اسلام و از اسلامیان برپا نبود

گر نیفشردی به حفظ بیضه اسلام پای

نامی از شرع و شریعت تاکنون اصلاً نبود

گر نمی‌افروخت از بهر شکست خصم دست

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - در مدح جناب مسلم بن عقیل(ع)

 

مرد را در بذل جان مردانگی پیدا شود

هر که از جان بگذرد این رتبه را دارا شود

امتحان دوستی در زیر شمشیر بلاست

افتخار عاشقان از سود این سودا شود

هر که سرگردان بود چونگو به چوگان محن

[...]

صامت بروجردی
 
 
۱
۳۴۱
۳۴۲
۳۴۳
۳۴۴
۳۴۵
۳۷۶