شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱ - خدا حافظ
به تودیع تو جان میخواهد از تن شد جدا حافظ
به جان کندن وداعت میکنم حافظ خداحافظ
ثناخوان توام تا زندهام اما یقین دارم
که حق چون تو استادی نخواهد شد ادا حافظ
من از اول که با خوناب اشک دل وضو کردم
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲ - شهید عشق
به خاک من گذری کن چو گل گریبان چاک
که من چو لاله به داغ تو خفتهام در خاک
چو لاله در چمن آمد به پرچمی خونین
شهید عشق چرا خود کفن نسازد چاک
سری به خاک فرو بردهام به داغ جگر
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳ - غنای غم
از غم جدا مشو که غنا میدهد به دل
اما چه غم غمی که خدا میدهد به دل
گریان فرشتهایست که در سینههای تنگ
از اشک چشم نشو و نما میدهد به دل
این صبر تلخ و نغمهٔ شیرین طبیب ماست
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴ - یاران دغل
گر من از عشق غزالی غزلی ساختهام
شیوه تازهای از مبتذلی ساختهام
گر چو چشمش به سپیدی زدهام نقش سیاه
چون نگاهش غزل بیبدلی ساختهام
شکوه در مذهب درویش حرامست ولی
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵ - هجران کشیده ام
دامن مکش به ناز که هجران کشیدهام
نازم بکش که ناز رقیبان کشیدهام
شاید چو یوسفم بنوازد عزیز مصر
پاداش ذلتی که به زندان کشیدهام
از سیل اشک شوق دو چشمم معاف دار
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶ - زندان زندگی
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم
روزی سراغ وقت من آئی که نیستم
در آستان مرگ که زندان زندگیست
تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم
پیداست از گلاب سرشکم که من چو گل
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷ - نالهٔ ناکامی
برو ای ترک که ترک تو ستمگر کردم
حیف از آن عمر که در پای تو من سرکردم
عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران
سادهدل من که قسم های تو باور کردم
به خدا کافر اگر بود به رحم آمده بود
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸ - لاله سیراب
نفسی داشتم و ناله و شیون کردم
بی تو با مرگ عجب کشمکشی من کردم
گرچه بگداختی از آتش حسرت دل من
لیک من هم به صبوری دل از آهن کردم
لاله در دامن کوه آمد و من بی رخ دوست
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹ - حراج عشق
چو بستی در به روی من به کوی صبر رو کردم
چو درمانم نبخشیدی به دردِ خویش خو کردم
چرا رو در تو آرم من که خود را گم کنم در تو
به خود باز آمدم نقش تو در خود جستوجو کردم
خیالت سادهدلتر بود و با ما از تو یکروتر
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰ - بخت خفته و دولت بیدار
ماهم آمد به در خانه و در خانه نبودم
خانه گوئی به سرم ریخت چو این قصه شنودم
آن که می خواست برویم در دولت بگشاید
با که گویم که در خانه به رویش نگشودم
آمد آن دولت بیدار و مرا بخت فروخفت
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱ - خمار انتظار
شب گذشته شتابان به رهگذار تو بودم
به جلد رهگذر اما در انتظار تو بودم
به سایههای گریزان شبیه بودم و چون باد
به خوی وحشی و با وحشت و فرار تو بودم
نیامدی که دل من در اختیار من آری
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲ - دوست ندیدم
به تیرهبختی خود کس نه دیدم و نه شنیدم
ز بخت تیره خدایا چه دیدم و چه کشیدم
برای گفتن با دوست شکوهها به دلم بود
ولی دریغ که در روزگار دوست ندیدم
وگر نگاه امیدی به سوی هیچکسم نیست
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز
من بیچاره همان عاشق خونین جگرم
خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴ - در کوچه باغات شمران
دل شبست و به شمران سراغ باغ تو گیرم
گه از زمین و گه از آسمان سراغ تو گیرم
به جای آب روان نیستم دریغ که در جوی
به سر بغلطم و در پیش راه باغ تو گیرم
نه لاله ام که برویم به طرف باغ تو لیکن
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵ - چه میکشم
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمیشوی که ببینی چه میکشم
با عقل آب عشق به یک جو نمیرود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم
دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶ - نگین گم شده
گلچین که آمد ای گل من در چمن نباشم
آخر نه باغبانم شرط است من نباشم
ناچار چون نهد سر بر دامن گلم خار
چاکم بود گریبان گر در کفن نباشم
عهدی که رشته آن با اشک تاب دادی
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷ - دیگجوش
اگرچه رند و خراب و گدای خانه به دوشم
گدائی در عشقت به سلطنت نفروشم
اگرچه چهره به پشت هزار پرده بپوشی
توئی که چشمه نوشی من از تو چشم نپوشم
چو دیگجوش فقیران بر آتشم من و جمعی
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸ - به مرغان چمن
خراب از باد پائیز خمارانگیز تهرانم
خمار آن بهار شوخ و شهر آشوب شمرانم
خدایا خاطرات سرکش یک عمر شیدایی
گرفته در دماغی خسته چون خوابی پریشانم
خیال رفتگان شب تا سحر در جانم آویزد
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹ - زیان شهرت
به مرگ چاره نجستم که در جهان مانم
به عشق زنده شدم تا که جاودان مانم
چو مردم از تن و جان وارهاندم از زندان
به عشق زنده شوم جاودان به جان مانم
به مرگ زنده شدن هم حکایتیست عجیب
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰ - چشمه قاف
از همه سوی جهان جلوه او میبینم
جلوه اوست جهان کز همه سو میبینم
چشم از او جلوه از او ما چه حریفیم ای دل
چهره اوست که با دیده او میبینم
تا که در دیده من کون و مکان آینه گشت
[...]