به خاک من گذری کن چو گل گریبان چاک
که من چو لاله به داغ تو خفتهام در خاک
چو لاله در چمن آمد به پرچمی خونین
شهید عشق چرا خود کفن نسازد چاک
سری به خاک فرو بردهام به داغ جگر
بدان امید که آلاله بردمم از خاک
اگر به دامنِ چاک آمدم در این گیتی
هزار شکر که رفتم چو گل به دامنِ پاک
به تربتم چو گذشتی، به طیب نفس ای گل
آبی به فاتحه بگشا که طیّب الله فاک
تو ای که فاتحه بر خاک اولیا خواندی
موالیای تو خواند فرشته بر افلاک
جهان چه فتنه که از روی خوش نشان دادن
به خیل پاکدلان بخل ورزد و امساک
چو خط به خون شبابت نوشت چین جبین
چو پیریت به سر آرند حاکمی سفاک
خزان به سُخره کند گاه گوشوار مویز
به گوش پیرزن گوژپشت طارم تاک
بگیر چنگی و راهم بزن به ماهوری
که ساز من همه راه عراق میزد و راک
به ساقیان طرب گو که خواجه فرماید
اگر شراب خوری جرعهای فشان بر خاک
به خاک این دل مسکین عَلَم کن آن دم و دود
که خُفته خُرد و خمیر از خمار آن تریاک
ز تخت و تاج فریدون چه حکمتی بِهْ از این
که کاوه دادِ دلِ خود ستانَد از ضحّاک
ببوس دفتر شعری که دلنشین یابی
که آن دل از پی بوسیدن تو بود هلاک
تو شهریار به راحت برو به خواب ابد
که پاکباخته از رهزنان ندارد باک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی از عشق و فراق میپردازد و با استفاده از تصاویری چون گل و لاله به عمق درد و رنج شاعر اشاره میکند. شاعر از خاک و مکان خود سخن میگوید و میخواهد که به یاد او، دیگران از او بگذشته و فاتحهای بخوانند. او عواطف خود را با زبانی زیبا و احساساتی عمیق از دلتنگی و آرزو بیان میکند. همچنین به تناقضات جهان و زندگی انسانها اشاره کرده و نقدی به بیوفاییها و ظلمهای حاکمان میزند. در نهایت، شاعر از آرامش ابدی و رهایی از رنجها سخن میگوید و بر تقدیر خود تأکید میکند.
هوش مصنوعی: به زمین من سری بزن، مثل گلی که دامنش پاره است؛ زیرا من همچون لالهای در خاک خوابیدهام و برای تو دلم سوخته است.
هوش مصنوعی: وقتی لاله در چمن با پرچمی خونین از عشق ظاهر میشود، چرا باید خود را در چاک کفن پنهان کند؟
هوش مصنوعی: سرم را به خاک سپردهام و به خاطر داغ دل به این امید که شاید از زمین، گل سرخی بروید.
هوش مصنوعی: اگر به دامن عشق و محبت رسیدم، در این دنیا هزاران بار شکرگزارم که مانند گلی در دامن پاک و معصوم آنجا قرار گرفتم.
هوش مصنوعی: چنانچه از کنار مزار من عبور کردی، ای گل آبی، با دل پاک خود فاتحهای بخوان که خداوند پاک است.
هوش مصنوعی: تو که برای اولیاء الهی دعا و طلب رحمت کردی، فرشتهها در آسمانها بر تو درود میفرستند.
هوش مصنوعی: دنیا چه زنجیری به جان انسانها میاندازد که با ناز و ظاهری زیبا، به عدهای از انسانهای پاکدل، حسد و کملطفی کند و از آنها دریغ ورزد.
هوش مصنوعی: وقتی که خط سرخی از عشق تو روی پیشانیام نقش میبندد، همانند چهرهات که زیباییاش را نشان میدهد، یک حاکم بیرحم میآید و سرنوشت مرا زیر دست خود میگیرد.
هوش مصنوعی: در فصل پاییز، وقتی برگهای درختان میریزد، ممکن است گوشوارههای مویز که بر روی گوش پیرزنی در منطقه طارم آویزان است، مورد تمسخر قرار گیرد. این تصویر نشاندهندهی زیبایی و حسرتی است که در کنار تغییرات فصلها وجود دارد.
هوش مصنوعی: بگیر دستم را و مرا به سوی مکان زیبا و دلنشینی ببر، جایی که موسیقی من همیشه صدای خود را در آنجا به گوش میرساند و به دل شبکههای عراقی میزند.
هوش مصنوعی: به افرادی که در حال نوشیدن شراب هستند بگو که صاحب مجلس دستور داده است: اگر میخواهید شراب بنوشید، حداقل کمی از آن را بر زمین بریزید.
هوش مصنوعی: این دل غمگین را به زمین بزن و با آن بخار و دودی که از تریاک به وجود میآید، بیدار کن؛ چرا که در حال حاضر، در حالت خماری و خواب عمیق قرار دارد.
هوش مصنوعی: بهتر از این نیست که کاوه از ضحاک انتقام بگیرد و دل خود را به دست آورد، حتی اگر فریدون دارای تخت و تاج باشد.
هوش مصنوعی: دفتر شعری را ببوس که خواندنش برایت دلنشین است، چرا که این شعر نتیجه عشق و علاقهای است که از دل برای بوسیدن تو به وجود آمده و در این راه فنا شده است.
هوش مصنوعی: ای شهریار، به آرامی به خواب ابدی برو، چرا که دلباختهات به راهزنان توجهی ندارد و از آنها نمیترسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
اگر شراب خوری جُرعهای فَشان بر خاک
از آن گناه که نَفعی رسد به غیر چه باک؟
همین شعر » بیت ۱۱
به ساقیان طرب گو که خواجه فرماید
اگر شراب خوری جرعه ای فشان بر خاک
به مستحقان ندهی هرآنچه داری و باز
دهی به معجر و دستار سبزک و سیماک
بجان پاک تو ای خواجه احمد شباک
که همچو جان توام بانو پاک از دل پاک
سر من آنجا باشد که خاک پای تو است
وگرچه سر ز شرف برگذارم از افلاک
بچشم من تو چنانی که توتیا شمرند
[...]
بذروه ملکوت آی ازین نشیمن خاک
که نیست لایق تخت ملوک تحت مغاک
بخاک بازده این خاک و سوی علو گرای
که جان پاک سزا نیست جز بعالم پاک
تو شاه تخت وجودی چه جای تست اینجا
[...]
بیا، که خانهٔ دل پاک کردم از خاشاک
درین خرابه تو خود کی قدم نهی؟ حاشاک
به لطف صید کنی صدهزار دل هر دم
ولی نگاه نداری تو خود دل غمناک
کدام دل که به خون در نمیکشد دامن؟
[...]
کسی که لطف کند با تو خاک پایش باش
وگر ستیزه برد در دو چشمش آکن خاک
سخن به لطف و کرم با درشتخوی مگوی
که زنگ خورده نگردد به نرم سوهان پاک
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.