گنجور

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۲۷ - صف کشیدن ارژنگ شاه بر هیتال شاه گوید

 

کزین روی ارژنگ آمد به پیش

وزین روی هیتال با فیل خویش

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۴۵ - رزم هیتال شاه با شنگاوه گوید

 

گرفتش چو آندید شنگاوه ریش

به نیرو کشیدش به نزدیک خویش

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۵۳ - گرفتن سرخ پوش ارژنگ را گوید

 

ولیکن نبد چاره آمد به پیش

چنین تا به نزدیک آن پاک کیش

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۵۸ - آمدن رستم به خدمت لهراسپ شاه گوید

 

شهنشاه رفتش پذیره به پیش

ببوسید روی یل پاک کیش

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۶۴ - در رسیدن شهریار به بیشه سوم و کشتن اژدها گوید

 

یکی آنکه پیش نیاکان خویش

ز پس شرم و سر اندر آرم به پیش

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۶۷ - رسیدن شهریار به بیشه ششم و جنگ او با غولان گوید

 

سپهدار گفتا که از رای خویش

مبادا بگردی بد آری به پیش

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۷۰ - رسیدن شهریار به بیشه نهم و رزم او با سگسار گوید

 

ز دیوان یکی دیگر آمد به پیش

که خون ریزد از گرد فرخنده کیش

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۰۲ - کشتن فرامرز برادر گشتاسپ طهماسپ را گوید

 

دگرباره بگشاد شه چشم خویش

فرامرز را گفت کای پاک کیش

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۰۶ - رزم گشتاسپ با ارهنگ دیو گوید

 

چه آمد از آن روی گشتاسپ پیش

دلش بود از دست لهراسپ ریش

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۰۹ - داستان خلاص شدن شهریار از بند فرانک گوید

 

دلارام گفتا بگردان خویش

که آن زن بما مکر آورد پیش

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۲۱ - زخم زدن ارهنگ بانو گشسپ را گوید

 

بشد خیره ارهنگ از آن حرب خویش

همی رزم می کرد و می رفت پیش

عثمان مختاری
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۶۶

 

این منم یافته مقصود و مراد دل خویش

با حوادث شده بیگانه و با دولت خویش

وین منم دیده و دل کرده پس از چندین سال

روشن و شاد به دیدار ولی‌نعمت خویش

صدر اسلام عمادالدین‌ْ بوبکر که هست

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷

 

ای کژدم زلف تو زده بر دل من نیش

وز ضربت آن نیش دل نازک من ریش

آنجا که بود انجمن لشکر خوبان

نام تو بود اول و ناز تو بود پیش

چون من شود آخر به غم عشق ‌گرفتار

[...]

امیر معزی
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۸ - در مدح پادشاه اسلام

 

چنان داستانی بگفتم ز پیش

به نام جهاندار پاکیزه کیش

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۱ - نامه نوشتن کوش به سوی مانوش

 

کنون آگهت کردم از کار خویش

تو را بد رسد گر نیایی به پیش

ایرانشان
 
 
۱
۲۱
۲۲
۲۳
۲۴
۲۵
۱۵۲