ای کژدم زلف تو زده بر دل من نیش
وز ضربت آن نیش دل نازک من ریش
آنجا که بود انجمن لشکر خوبان
نام تو بود اول و ناز تو بود پیش
چون من شود آخر به غم عشق گرفتار
آنکس که ز اول نبود عاقبت اندیش
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و درد ناشی از آن است. شاعر از زلف محبوبش به کژدمی که دلش را نیش زده، سخن میگوید و از زخمهای عاطفیاش شکایت میکند. او اشاره میکند که در جمع زیباییها، نام محبوبش در صدر قرار دارد و زیباییاش در اولویت است. در پایان، شاعر lament میکند که اگر کسی از ابتدا به عاقبت عشق فکر نکرده باشد، به غم و اندوهی دچار خواهد شد.
هوش مصنوعی: ای کژدم زلف تو، نیش خود را بر دل من زدهای و ضربه آن نیش، دل نرم و لطیف من را زخم کرده است.
هوش مصنوعی: در جایی که جمعی از زیباییها و دلرباها حضور دارند، نام تو در آغاز و زیباییات در جلو، خودنمایی میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که من در نهایت از عشق به غم گرفتار شوم، آن شخص که از ابتدا فکر عاقبت را نکرده بود، نیز مقصر خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن کژدم زلف تو که زد بر دل من نیش
از ضربت آن زخم دل نازک من ریش
آنجا که بود انجمن لشگر خوبان
نام تو بود اول و پای تو بود پیش
بنگر که همی با من و با تو چکند چرخ
[...]
گه گه نظری باز مدار از من درویش
چون منعم بخشنده به در یوزه درویش
ما را دل صد پاره و لعلت نمک آلود
مشمار که تا روز اجل به شود این ریش
حسن تو فزون باد و جفای تو فزون تر
[...]
ماییم به پای تو در افکنده سر خویش
وز غایت تقصیر سرانداخته در پیش
انداخت مرا چشم کماندار تو چون تیر
زان پس که برآورد به دست خودم از کیش
ای بسته به قصد من درویش میان را
[...]
آن غمزه چو از ریش دل آزرد سر نیش
خون گشت به آزردن او جان و دل ریش
ای دل تو غم اشک روان خور نه غم جان
از آمدنی فکر کن از رقته میندیش
خواهم که ز کیش تو شوم کشته به تیری
[...]
تا شد سپر بلایش دل درویش
هر لحظه رسد زخم دگر برجگر ریش
پیوسته بشمشیر جفا یار ستمکار
بی رحم زند بردل بیچاره من ریش
گویی که رسد بر دل و جان مرهم تازه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.