به نام شهنشاه گیتی گشای
فریدون به دانش، سکندر به رای
گیومرث نامِ منوچهر چهر
سیاوخش دیدارِ هوشنگ مهر
فرامرز گردن، فریبرز بال
تهمتن دلِ زال تن، سام یال
چو موبد به دین و چو کسری به داد
ز تخم پشنگ و به خوی قباد
به نیرو چو پیل و به زَهره چو ببر
به کوشش چو دریا، به بهره چو ابر
ببیند همه بودنیها به رای
چو کیخسرو از جام گیتی نمای
بدوزد به یک تیر با شیر، گور
چو آهوی پی خسته، بهرام گور
ستاره سپاه بزرگان او
شهاب است شمشیر ترکان او
ز گاهِ گیومرث تا گاهِ ما
نبوده ست برتر کس از شاهِ ما
ز رویین دزم چند رانی سخن
که گشت آن سخن باستانی کهن
پرستنده ی تخت این شهریار
به مردی فزون است از اسفندیار
که از شاهدژ چون برآورد خاک
حصاری و کوهی چنان هولناک
سر کوه بر برج پرواز داشت
مگر با ستاره یکی راز داشت
نه دز بود کآن چرخ را باره بود
بدو اندورن مرد خونخواره بود
سپاهی مر او را چو دیو رجیم
جهان از تف تیغشان پر ز بیم
به شب در سپاهان نیارست خفت
سپاهی و شهری به نزدیک جفت
همی شاه یک سال رزم آزمود
که با کوه پتیاره چاره نبود
ز بالا چو سنگ اندر آمد همی
هلاک یکی لشکر آمد همی
به زور خدای آن چنان هول جای
درآورد شاه دلاور ز جای
گرفتار شد خواجه ی بدگمان
برون کردش از پوست هم در زمان
از آن بادساران نماندند کس
زهی شیردل، شاه فریادرس
جهان ایمنی یافت از رنجشان
فرو خورد خاک زمین گنجشان
سپاهان ز فرّش بنازد همی
که شاه اندر او گاه سازد همی
به تن شاد باد و به دل شادباد
همه بار شمشیر او داد باد
هنوز از لبش شیر بوید همی
سخن جز به گفتن نگوید همی
چو می گرددش سال خود چون بود
فلک زیر پایش چو هامون بود
که نه زار دستور هم راز نه
همه رای او با هم آواز نه
ز بیمش بدرّد دل شیرِ جنگ
ز دادش ننازد به ماهی نهنگ
دو چندان که شاهان روی زمین
کشیدند صف پیش جویای کین
بدین اندکی سال خسرو کشید
که روزی، شکن بر سپاهش ندید
ملکشاه را چشم روشن شود
چو شاه جوان زیر جوشن شود
بنازد دل و جان بنازد همی
به میدان چو شاه اسب تازد همی
به بزم اندرون ماه گردون کش است
به رزم اندرون شاه دشمن کش است
جهان روشن از مایه ی بخت اوست
زمین ایمن از پایه ی تخت اوست
شنیدی که بر لشکر تازیان
چه آمد ز کردار خسرو زیان
اگر بازگویم یکی دفتر است
ولیکن مرا رای از این دیگر است
چو بر مرد بیدین سرآمد زمان
گریزان شد آن کس که بُد بدگمان
از ایران یکی سوی ایشان شتافت
نهانی چنان کش نشان کس نیافت
شه تازیانش بپذرفت و گفت
که گشتم به چیز و به جان با تو جفت
اگر شهریارت بخواهد ز من
سپر دارم از پیش تو خویشتن
ندانست بیمایه کآن گفت و گوی
چه مایه گزند آردش پیش روی
ندانست کز آفتاب بلند
چگونه گریزد تن مستمند
چو آگاه شد شاه شد خواستار
نیامدش گفتار شاه استوار
بپچید گردن ز فرمان و پند
نیامدش پند کسان سودمند
ندانست کآن کس که گردن کشید
همی چادر سرخ در تن کشید
همی گفت او زینهار من است
سپاه شهنشه شکار من است
خروشید کوس از در شهریار
که شاها ز دشمن بر آور دمار
تبیره همی گفت کز بهر دین
به گردن برآور گران گرز کین
ببستند بر کینه ی تازیان
دلیران و گردان خسرو میان
به گردون بر آمد یکی تیره گرد
چو تند اژدها شاه شد رهنورد
چو آگاهی آمد به شاه عرب
که آمد شهنشاه والانسب
بجوشید تازی چو مور و ملخ
سیه گشت هامون و دریا و شخ
ز نیزه جهان گشت چون بیشه ای
دل هر سواری در اندیشه ای
چنان تازیان حمله کردند تیز
که گفتی برآمد یکی رستخیز
بر آن بادپایان چو پرّنده زاغ
دمان و دنان پیش دریا و راغ
همی هرکسی خویشتن را ستود
ز راز زمانه کس آگه نبود
تو گفتی به مردی ندارندشان
سواران خسرو شکارندشان
جهانجوی برداشت از سر کلاه
بجای نماز آمد او دادخواه
همی گفت کای پاک برتر خدای
تویی آفریننده و رهنمای
همه ساله دانی که از بهر دین
منم برکشیده چنین تیغ کین
تو دادی مرا پادشاهی و تخت
کنون هم تو آسان کن این کار سخت
چنان کز زبانش سخن شد رها
پدید آمد از آسمان اژدها
یکی اژدها همچو کوهی سیاه
بترسید از او شهریار و سپاه
سوی خسرو آورد روی از هوا
پراندیشه شد شاه فرمانروا
همانا یکی راز کردش پدید
که از دشمنت جان بخواهم کشید
وز آن پس سوی دشمن آورد روی
دو لشکر کشیده دو دیده در اوی
تو گفتی ذنب جفت مریخ شد
به گیتی چنین روز تاریخ شد
هم اندر زمان نامداری ز راه
سر دشمن آورد نزدیک شاه
برآمد یکی غلغل و تیره گرد
دل تازیان کرد از آن پر ز درد
سواران تازی گریزان شدند
چو برگ از سر شاخ ریزان شدند
همه دشت پر کُشته و خسته شد
تو گفتی پی اسبشان بسته شد
ز پس تیرباران و از پیش آب
به خوردن دل ماهیان را شتاب
بر آن دشت تا سالیان گرگ و شیر
از آن تازیان خورد یابند سیر
که کینه ز فرّ شهنشاه بود
کرا اژدها هوش بدخواه بود
شمردن نبایست از آن دیگران
که سالارِ دور است و شاهِ قران
هر آن کس که باشد به دل دشمنش
چو شاه عرب باد بی سر تنش
من اندر جهان بر مهان سرورم
که شاه جهان را ستایشگرم
چنان داستانی بگفتم ز پیش
به نام جهاندار پاکیزه کیش
پراگنده گشته ست گرد جهان
نشاید همی جز کنار مهان
بخوانید و بر شه ستایش کنید
ز یزدان بر او بر نیایش کنید
همین نامه را تاجدار وی است
که گردنده گردون به کام وی است
همان نامه کش نام شاه آور است
به گوینده بر آفرین درخور است
چنین داستان تا سرآید جهان
ز من یادگار است نزد مهان
تو دریایی ای شاه و من دُرّ جوی
نهاده به دریا به امّید روی
اگر درّ یابم یکی زین میان
همانا نیاید به دریا زیان
چنان بخششم ده که شاهان دهند
به فرزانه و نیکخواهان دهند
که من بنده و نیکخواه توام
ستاینده ی تاج و گاه توام
ز یزدان همی خواهمت روز و شب
به نفرین دشمن گشاده دولب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن قصیدهای است که به ستایش شاهان و دلاوران قدیم ایران میپردازد. شاعر با ذکر نام شخصیتهای تاریخی و افسانهای مانند فریدون، کیخسرو، و فریبرز، از دلیران و ویژگیهای هر یک در جنگها و نبردها صحبت میکند و برتری، شجاعت و خرد آنها را توصیف میکند. قصیده همچنین به توکل بر خدا و نیایش برای پیروزی در میدان نبرد اشاره دارد و روزگار پادشاهی را همراه با خوشبختی و آرامش برای مردم میداند. در نهایت، شاعر خود را بنده و ستایشگر شاه میخواند و از خداوند برای او آرزوهای نیکو میکند.
هوش مصنوعی: به نام پادشاهی که جهان را گشوده است، فریدون با علم و آگاهی و سکندر با حکمت و تدبیر.
هوش مصنوعی: گیومرث، همان منوچهر است که چهرهای سیاه و سرخوش دارد و با هوشنگ دیدار میکند.
هوش مصنوعی: فرامرز و فریبرز، فرزندان دلیر و شجاعی هستند که از نسل زال و سام، دو قهرمان بزرگ و نامآور، میباشند.
هوش مصنوعی: جایگاه موبد را در دین و مقام کسری را در انصاف و عدالت در نظر بگیر، همچنان که تخم پشنگ و ویژگیهای قباد در خانواده و نژادشان اهمیت دارند.
هوش مصنوعی: با قدرتی همچون فیل، و با زیبایی و جذبهای مانند ببر، با عزم و ارادهای شبیه دریا، و با بهرهمندی و نعمتهایی مانند ابر.
هوش مصنوعی: همه موجودات و هستیها را با دیدگاه عاقلانه و خردمندانه مشاهده کن، همانطور که کیخسرو از ظرف دنیا و زندگیاش مینگریست.
هوش مصنوعی: به یک تیر میتواند با قدرت و مهارت خاصی به هدفی که مانند آهویی خسته و فراری است، برسد. در اینجا بهرام گور به عنوان نمادی از قدرت و دقت در عمل مطرح شده است.
هوش مصنوعی: ستارهای که از بزرگان او نمایان است، مانند شهاب درخشان است و شمشیرهای ترکان او نیز نماد قدرت و شجاعت او هستند.
هوش مصنوعی: از زمان گیومرث تا کنون هیچکس برتر از شاه ما نبوده است.
هوش مصنوعی: از چیزهای سخت و ناچیز سخن مگو، چون سخن تو به قدری قدیمی و کهنه خواهد شد که دیگر ارزش نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: پرستندهی تخت این پادشاه از اسفندیار، مردی برتر و شایستهتر است.
هوش مصنوعی: وقتی که از سمت معشوق، غبار و خاکی به هوا بلند میشود و این خاک به شکل دژ و کوهی ترسناک درمیآید.
هوش مصنوعی: در بالای کوه، پرندهای در حال پرواز بود که به نظر میرسید با ستارهای رازی دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نه به دلیل دزدی، بلکه به خاطر درگیری و تنشهای داخلی، غم و مشکلاتی در زندگی وجود دارد که انسان را دچار دردسر و رنج میکند. در واقع، درونیات آدمی، مانند کشمکشها و احساسات منفی، باعث ایجاد مشکلات و چالشها میشود.
هوش مصنوعی: سپاهی مانند دیو شوم او را احاطه کردهاند و جهان از حرارت تیغهای آنها پر از ترس و وحشت شده است.
هوش مصنوعی: در شب در سپاهان، هیچ سربازی جرأت خوابیدن نداشت و هیچ شهری نزدیک همسرش نمیرفت.
هوش مصنوعی: شاه به مدت یک سال در جنگها و نبردها تلاش کرد، اما متوجه شد که در مقابل دشمنی قوی به نام پتیاره، هیچ راهی برای پیروزی ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی که سنگی از بالا افتاد، نابودی یک لشکر را به همراه داشت.
هوش مصنوعی: به خاطر قدرت و اراده خدا، شاه دلیر به شدت ترسیده و از جای خود حرکت کرد.
هوش مصنوعی: آدمی بدگمان و مشکوک، به سرعت کسی را که در نظرش مشکوک بود، از جمع بیرون کرد.
هوش مصنوعی: از آن طوفان و بلای بزرگ، دیگر کسی باقی نماند؛ چه کسی میتواند دلیرانه و با شجاعت به کمک بیاید؟
هوش مصنوعی: جهان از آزار و درد آنها در امان شد و خاک زمین، گنجینههای آنها را در خود جا داد.
هوش مصنوعی: سپاهان به زرق و برق خود میبالند، زیرا شاه گهگاه در میان آنها صفایی میآفریند.
هوش مصنوعی: به جسم شاد باشید و به دل شاد باشید؛ زیرا همه دشواریها و مشکلها تسلیم شما خواهد شد.
هوش مصنوعی: او هنوز از لبش بوی شیر به مشام میرسد و هیچ سخنی جز گفتن نمیگوید.
هوش مصنوعی: زمانی که سال او تمام میشود، وضعیت او مانند موقعیتی است که در آن زمین زیر پایش به زیبایی و وسعت هامون میماند.
هوش مصنوعی: نه کسی از راز دل دیگران باخبر است و نه همیشه نظرات و افکار همه با هم همخوانی دارد.
هوش مصنوعی: از ترس او، دل شیر جنگ به درد میآید و از بخشش او، نهنگ به ماهی نخواهد نازید.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسانی که در جستجوی انتقام و کینخواهی هستند، به اندازهای بیشتر از آنچه که پادشاهان بر روی زمین زندگی کردهاند، صف و تجمع برقرار میکنند. یعنی انگیزه و شدت این جستجو به قدری بالاست که از قدرت و مقام پادشاهان فراتر میرود.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که خسرو برای مدت کوتاهی بر سلطنت خود سلطنت کرد و در این زمان هیچگونه شکست و ناپایداری در سپاهش مشاهده نکرد. به بیان دیگر، او مدتی را بدون چالش و مشکل سپری کرده است.
هوش مصنوعی: ملکشاه خوشحال میشود وقتی که پسر جوانش تحت زره (به عنوان یک جنگجو) آماده میشود.
هوش مصنوعی: دل و جان به یکدیگر میبالند و مانند شاه، در میدان زندگی با شجاعت و نیرومندی پیش میروند.
هوش مصنوعی: در میانه جشن و سرور، زیبایی همچون ماه درخشان است و در میدان نبرد، فرماندهای میجنگد که دشمنان را میکشد.
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر خوش شانسی او درخشان است و زمین به واسطهی قدرت سلطنت او در امان است.
هوش مصنوعی: شنیدی که بر ارتش عرب چه بلایی به خاطر اعمال خسرو نازل شد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم چیزی را بگویم، به نظر میرسد کتابی برای من باشد، اما نظر من درباره این موضوع چیز دیگری است.
هوش مصنوعی: زمانی که عمر فرد کافر به پایان میرسد، آن کسی که ذهنش پر از سوءظن بود، از او دور میشود.
هوش مصنوعی: یک نفر از ایران به سمت آنها رفت، اما به طور پنهانی به طوری که هیچ کسی نتوانست او را ببیند.
هوش مصنوعی: پادشاه عربستان او را پذیرفت و گفت که برای من مهم نیست که جانم را در راه تو فدا کنم.
هوش مصنوعی: اگر تو بخواهی که از من محافظت کنی، من قبل از تو آمادگی دارم.
هوش مصنوعی: او نمیدانست که آن صحبت و گفتوگو چه آسیب بزرگی برای او به همراه خواهد آورد.
هوش مصنوعی: نمیدانست که چگونه فردی بدون درآمد و ثروت میتواند از آفتاب سوزان و سختیها فرار کند.
هوش مصنوعی: وقتی شاه باخبر شد، خواستار آن شد که سخنانش معتبر و محکم باشد.
هوش مصنوعی: کسی که از نصیحت و توصیه دیگران سرپیچی کند، نمیتواند از نصیحتهای مفید بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: او نمیدانست که آن کسی که مغرورانه و با سر بلندی راه میرود، در واقع چادری به رنگ سرخ به تن کرده است.
هوش مصنوعی: او میگوید که من باید به شدت مراقب باشم، زیرا لشکر پادشاه هدف من است.
هوش مصنوعی: آوای زنگ خطر از درگاه پادشاه بلند شد، زیرا که شاه دشمن را نابود کرده است.
هوش مصنوعی: تبیره میگفت که برای دین و ایمان باید در برابر دشمنان با قدرت و جدیت بایستی و در صورت لزوم از تمام توان خود استفاده کنی.
هوش مصنوعی: دلیران و شجاعان به خاطر کینه و دشمنی تازیان با هم متحد شدند و گرد هم آمدند.
هوش مصنوعی: یکی از ستارهها یا اجرام آسمانی به سرعت و مانند یک اژدهای تند و چابک به آسمان رفت و تبدیل به رهنمایی شد که به سوی مقصدی جدید هدایت میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که علم و آگاهی به شاه عرب رسید که پادشاه و سرور واقعی از نسل نیکان و برجسته است.
هوش مصنوعی: گلههای زیادی از اسبهای تند و تیز به حرکت درآمدند و مانند مور و ملخ به جنب و جوش افتادند و زمین و دریا و آبها به رنگ سیاه درآمد.
هوش مصنوعی: جهان مانند جنگل است که هر سوارکاری در آن درگیر افکار و اندیشههای خود است.
هوش مصنوعی: تازیان با شدت و سرعت بسیار به حمله پرداختند که گویی قیامتی برپا شده است.
هوش مصنوعی: در آن زمان که پرندگان به پرواز درمیآیند، زاغهای شب و روز در کنار دریا و مناطق سرسبز در حرکت هستند.
هوش مصنوعی: هر کسی در تلاش است تا خود را مورد ستایش قرار دهد، اما هیچکس از اسرار زمان و واقعیتهای آن آگاه نیست.
هوش مصنوعی: تو گفتی که مردان زبانهای ندارند، مانند سواران خسرو، تنها شکار آنها هستند.
هوش مصنوعی: جهانگردی در حال حرکت است و به جای نماز، از کلاه خود چیزی برداشت میکند، زیرا او در حال درخواست حقوق خود است.
هوش مصنوعی: او میگفت ای خداوند پاک و برتر، تویی آفریننده و هدایتکننده.
هوش مصنوعی: هر سال میدانی که به خاطر دین من، این شمشیر کینه علیه من آماده شده است.
هوش مصنوعی: تو به من پادشاهی و قدرت بخشیدی، حالا خودت کار دشوار را برایم آسان کن.
هوش مصنوعی: چنان که کلام او آزادانه جاری شد، مخلوقی همچون اژدها از آسمان ظاهر گردید.
هوش مصنوعی: یک اژدهایی به بزرگی کوه، به قدری ترسناک است که هم پادشاه و هم سربازان از او میترسند.
هوش مصنوعی: به سوی خسرو، چهرهای از احساسات و تفکر میآید و شاه که فرمانروای بزرگ است، در این وضعیت به عمق اندیشههایش فرو میرود.
هوش مصنوعی: واقعا یکی از رازها را آشکار کرد که من از دشمن تو جان میطلبم.
هوش مصنوعی: پس از آن، دو لشکر به سمت دشمن پیش رفتند و هر کدام نگاههای خود را به او دوخته بودند.
هوش مصنوعی: تو گفتی که زمین به خاطر جرم جفتی که به همراه مریخ در فضا وجود دارد، به این شکل و با این تاریخ به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: در دورهای که شخصی به نام داریوش در راس حکومت بود، شخصی از دل دشمنان به نزد شاه درآمد.
هوش مصنوعی: یک صدا بلند شد و دلهای تازیان را پر از درد و اندوه کرد.
هوش مصنوعی: سواران عرب به سرعت فرار کردند، مانند برگهایی که از سر شاخهها به پایین میریزند.
هوش مصنوعی: تمام دشت پر از کشته و بیحالی است و تو گفتی که پی اسبهایشان را بستهاند.
هوش مصنوعی: پس از اینکه تیرها پرتاب شدند و از جلو آب جاری شد، ماهیها برای نوشیدن آب بیصبرانه تلاش میکنند.
هوش مصنوعی: در آن دشت، سالهای زیادی است که گرگها و شیرها از دست تازیان سیر میشوند.
هوش مصنوعی: کینه و دشمنی از ویژگیهای قدرت و عظمت پادشاه است؛ زیرا کسی که به او دشمنی دارد، مانند اژدهایی است با عقل و آگاهی که به دنبال بدخواهی است.
هوش مصنوعی: نباید به دیگران شمارش کرد، چرا که کسی که باید برتر باشد، مانند فرمانروایی با دورنمایی وسیع و ویژگیهای شاهانهای است.
هوش مصنوعی: هر کسی که در دلش نسبت به دیگران حس دشمنی دارد، مانند شاه زندهای است که بدون سر به سرزمینش فرمانروایی میکند.
هوش مصنوعی: من در این دنیا بر بزرگان فخر میکنم، زیرا ستایشگر پادشاه جهان هستم.
هوش مصنوعی: داستانی را به تصویر کشیدم که از روزگاران پیشین به نام یک فرشته نجات با ویژگیهای نیک و پاک روایت میشود.
هوش مصنوعی: دنیا پُر از گستردگی و تفرقه است و نمیتوان جز در کنار بزرگان و شخصیتهای مهم به آرامش رسید.
هوش مصنوعی: او را ستایش کنید و از یزدان برای او درخواست رحمت و برکت نمایید.
هوش مصنوعی: این نامه متعلق به کسی است که سلطنت و قدرت دارد و گردون، یعنی آسمان و سرنوشت، در خدمت اوست.
هوش مصنوعی: نامهنویس باید به شکلی هنرمندانه و با کمالات لازم، پیام و شناختش از شاه را به زیبایی بیان کند.
هوش مصنوعی: این داستان تا پایان جهان یادگار من است و در میان بزرگان شناخته خواهد شد.
هوش مصنوعی: تو همچون دریایی، ای پادشاه، و من مانند دُری هستم که در جوی نهاده شدهام، با امید به اینکه روزی به تو دست پیدا کنم.
هوش مصنوعی: اگر در این میان یک دُرّ پیدا کنم، مطمئناً به دریا آسیبی نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: به من بخششی بده که همانند بخشش شاهان به فرزاندان و نیکوکاران باشد.
هوش مصنوعی: من به تو خدمتگزار و نیکوخواهی هستم و همواره تو را ستایش میکنم، چه در زمان تاجگذاری و چه در زمان throne نشینیات.
هوش مصنوعی: من از خداوند میخواهم که روز و شب به من کمک کند و رنج و آزار دشمنانم را دور کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.