بگفتا که ای شیر شمشیرگیر
روانت جوان باد رای تو پیر
چه فردا زند شیر بر چرخ چنگ
ز گرگ شب افتاد بیم پلنگ
یکی بیشه پیش آیدت پر ز شیر
همه همچو پیل دمنده دلیر
از آن هر یکی بر برزگی گرگ
نیاید درین بیشه از بیم مرگ
گه کینه با فیل جنگ آورند
سر فیل بر زیر چنگ آورند
دهانشان پر از خنجر آب دار
زبان اژدهامان نگون همچه مار
ازاین بیشه گر بگذرد اژدها
ز شیر دمنده نیابد رها
مشو ای دلاور به شیران درشت
که با شیر کینه درفش است و مشت
نه چون فیل باشند ایشان نه گرگ
که گوئی من و بیشه و گرگ و ترگ
بگیرند درند از آن پس خورند
چه از ماده و آنکه شیر نرند
چه آدم ببینند جنگ آورند
سرفیل نر زیر چنگ آورند
سپهدار گفتا مشو رنجه زین
که چون من نهم از بر اسب زین
یکی رزم گرز گران آورم
قیامت برآن نره شیران برم
بگرز گرانشان کمر بشکنم
تن کوهشان از کمر افکنم
سر نره شیران بکوبم بگرز
چه کو بند آهنگران میخ برز
اگر شیر را پنجه باشد به چنگ
مرا گرز باشد گه کین به چنگ
برو تا ازین در خرامان شویم
گریزان بر نره شیران شویم
گرازان برفتند از آنجای شاد
سوی بیشه شیر مانند باد
چه زد پنجه بر پشت شیر آفتاب
سرگاو ماهی درآمد ز خواب
گرازان در آمد به بیشه دلیر
به چنگ اندرش تیغ مانند شیر
چه شیران شدند آگه از کارزار
نهادند رخ سوی آن نامدار
ز شیران یکی شیر آمد به پیش
بر و یال ماننده گاو میش
به کف خنجر و تیغ در کام داشت
دو حربه چنین از پی نام داشت
به هیکل چه فیل و به پیکر چه شیر
چه آمد برآورد گرز آن دلیر
چنان برسرش کوفت گرز کشن
که خوابید چون گربه پیرزن
چه جیحون روان از دهان گشت خون
ابا خون ز سر مغز آمد برون
رسیدند شیران دیگر چه گرگ
برآورد گرز آن دلیر سترگ
به شیران در افتاد گرد دلیر
همی گشت و می کشت با گرز شیر
چه شیران بدیدند روی ستیز
نهادند چون گربه رو در گریز
گریزان برفتند زی شیر زوش
چنان چونکه بگریزد از گربه موش
بپرداخت آن بیشه از شیر نر
بگرز آن سرافراز پرخاشخور
گذر کرد آن بیشه جنگی پلنگ
فرودآمد آنگه بروی النگ
زمین را ببوسید کرد او سپاس
بدادار یزدان نیکی شناس
غنودند آرام جستند خواب
چنین تا بر آمد ز کوه آفتاب
به جمهور گفت ای جهان جوی شاه
بگویم چه پیش آید از پیش راه
ششم بیشه ات رزم غولان بود
که در جنگشان دیو نالان بود
در این بیشه گر آدم آرد گذر
بگیرد درین بیشه اش غول نر
کشد از برش جامه دلق زود
بیاویزد آنگاه از حلق زود
بدانند ایشان همه نام ما
دگر آنکه باشد سرانجام ما
سپهدار گفتا که اکنون ملول
مشو ای دلاور ز کردار غول
بگفت این و رفتند ز آنجای تیز
سری پر ز کین و دلی پرستیز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شخصیت اصلی، که به عنوان دلاور و شیر شمشیرگیر معرفی شده، به دلیران دیگر هشدار میدهد که با شیران درشت و جنگجو در نبرد مواجه خواهند شد. او میگوید که شیران همچون فیلها و گرگها نیستند و باید احتیاط کنند. در ادامه، دلاور به نبرد با شیران میرود و با گرز خود به شدت بر سر آنها میکوبد، تا حدی که شیران را میترساند و به فرار وادار میکند.
پس از پیروزی، دلاور سپاسگزاری کرده و به آرامش میرسد، اما در عین حال به خطراتی که ممکن است از غولها در آینده به وجود آید هشدار میدهد. شعر در نهایت بر اهمیت شجاعت و احتیاط در مواجهه با دشمنان تأکید دارد.
هوش مصنوعی: گفت: ای شیر، با شمشیر آماده، امیدوارم که جوانیات همیشه در جانت باقی بماند و افکارت هرگز کهنه نشود.
هوش مصنوعی: فردا شیر در چرخ زندگی ظاهر میشود و آن که از گرگ شب ترسیده، باید از پلنگ هم بترسد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به پیش تو بیاید که شجاعت و قدرتی چون شیر داشته باشد، همه همانند فیلهای نیرومند دلیر و قوی خواهند بود.
هوش مصنوعی: هر یک از این موجودات به خاطر ترس از مرگ، نمیتواند خود را به بزرگی گرگ نشان دهد و وارد این جنگل شود.
هوش مصنوعی: گاه ممکن است که با دشمنی چون فیل که قدرت زیادی دارد، به جنگ بروند و در چنین حالتی، سر او را به زیر چنگ میکشند، یعنی به او ضربه میزنند یا او را تسلیم میکنند.
هوش مصنوعی: دهان آنها مملو از سخنان تند و زهرآلود است؛ زبانهایشان مانند زبان اژدها به شدت خطرناک و ویرانگر است.
هوش مصنوعی: اگر اژدها از این جنگل عبور کند، دیگر نمیتواند از شیر دمی که در حال وزیدن است، آزاد شود.
هوش مصنوعی: ای دلیر، با شیرهای بزرگ و خشمگین درگیر نشو؛ زیرا که در کنار شیر، همواره جنگ و غلبه وجود دارد.
هوش مصنوعی: این افراد نه مانند فیلند و نه مانند گرگ، که بگویید من و جنگل و گرگ و شکار.
هوش مصنوعی: اگر درندگان (حیوانات وحشی) به طعمههای خود حمله کنند و از گوشت آنها بخورند، چه از نظر ماده (غذا) و چه از نظر قدرت و کنترل، دیگر شیر نر (حیوان قدرتمند) حضور نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: وقتی آدمهایی را ببینی که شجاع و جنگجو هستند، در آن صورت مردانی سرافراز و نیرومند خواهند آمد که در میدان نبرد قدرت خود را نشان میدهند.
هوش مصنوعی: سردار گفت: از این موضوع ناراحت نباش، زیرا وقتی من از روی اسب پایین بیفتم، چه کسی میتواند به مانند من باشد؟
هوش مصنوعی: من سلاحی قوی و سنگین به میدان میآورم و با قدرتی بینظیر و شجاعت، بر شیران نیرومند غلبه میکنم.
هوش مصنوعی: من با قدرت و نیروی خود میتوانم کمر آنها را بشکنم و کوههای بزرگشان را از جای خود حرکت دهم.
هوش مصنوعی: من بر سر نر شیران با تبر میکوبم، چرا که آهنگران میخ را به خوبی میزنند.
هوش مصنوعی: اگر شیر قدرت داشته باشد، من هم در دستانم نیرویی دارم که میتوانم بر دشمنان غلبه کنم.
هوش مصنوعی: برو تا از اینجا با وقار و آرامش بگذریم و فرار کنیم، مانند شیران نر و شجاع شویم.
هوش مصنوعی: گرازها با شادی از آنجا رفتند و مانند باد به سوی جنگل شیر حرکت کردند.
هوش مصنوعی: خورشید با قدرت بر روی طلوع خود تأثیر گذاشت و همچون خورشید درخشان، نورش را منتشر کرد و شب را به خواب فرو برد.
هوش مصنوعی: گرازها به جنگل شجاعانه وارد شدند و در دستشان مانند تیغی که در دندان شیر است، چنگال داشتند.
هوش مصنوعی: شیران، که در واقع نماد قدرت و شجاعت هستند، از نبرد آگاه شدند و به سوی آن فرد مشهور و نامدار روی آوردند.
هوش مصنوعی: یکی از شیران بزرگ و نیرومند به جلو آمد که یالش مانند یال گاو و گوسفند است.
هوش مصنوعی: با دو ابزار خطرناک در دست، به دنبال کسب شهرت و نام بود.
هوش مصنوعی: حالت و فرم فیل و پیکر شیر چه ارتباطی به این دارد که آن دلیر چه کاری انجام داد؟
هوش مصنوعی: او چنان ضربهای بر سرش زد که بیحرکت افتاد، مانند گربهای که خوابش برده باشد.
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر کشیده شده که رود جیحون به قدری پرخروش و خشمگین شده که همچون سیلابی خونین جاری است و این جریان خون از طریق سر و مغز از درون بیرون آمده و به طبیعت پیرامون آسیب میزند. این توصیف، حالتی از وحشت و خشونت را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: شیران دیگری به میدان آمدند و چه کسی میتواند در برابر دلیرانی که همچون گرگ هستند، ایستادگی کند.
هوش مصنوعی: در حال نبرد با شجاعان، دلیر به دور و بر میچرخید و با چماق بزرگی که داشت، دشمنان را به خاک میانداخت.
هوش مصنوعی: بعضی از شیران در میدان نبرد حاضر شدند، اما وقتی با سختی مواجه شدند، مثل گربهای که از ترس فرار میکند، به عقب برگشتند.
هوش مصنوعی: آنها به سرعت از شیر فرار کردند، مانند موشی که از دست گربه میگریزد.
هوش مصنوعی: او آن جنگل را به خاطر نر غزالی که در آن میخرامید، پرداخت و به این ویژگی سرافراز و پرخاشگرش اشاره کرده است.
هوش مصنوعی: در جنگل، پلنگی عبور کرد و سپس بر روی زمین نشسته است.
هوش مصنوعی: او زمین را بوسید و به خاطر نعمتها و خوبیهای خداوند، از او تشکر کرد.
هوش مصنوعی: آنها در آرامش خوابشان را جستجو کردند تا اینکه خورشید از پشت کوه بالا آمد.
هوش مصنوعی: به جمعیت گفتم ای جهانیان، آیا بگویم چه اتفاقاتی ممکن است در آینده بر سر راه بیفتد؟
هوش مصنوعی: در ششمین جنگل، نبردی میان غولها بود و در این جنگ، صدای نالههای دیو به گوش میرسید.
هوش مصنوعی: اگر کسی در این جنگل عبور کند، در اینجا با موجودی ترسناک و خطرناک روبرو خواهد شد.
هوش مصنوعی: به سرعت لباس رنگارنگش را از دوش او میکشد و به سرعت به گردنش میآویزد.
هوش مصنوعی: آنها به خوبی آگاهند که دیگر نام ما چه خواهد بود، و این موضوع به نتیجه نهایی ما ارتباط دارد.
هوش مصنوعی: سرکرده گفت که ای دلیر، اکنون غمگین نشو و از اعمال دیو مانند ناامید نشو.
هوش مصنوعی: پس از بیان این سخنان، آنها سریعاً از آنجا رفتند و یکی از آنها با خشم و کینهای پُر و دلی پر از انتقام به مسیرش ادامه داد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.