گنجور

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۳۱

 

کشید از بر اسب روشن تنش

به خون اندرون غرقه بد جوشنش

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۳۲

 

به هرجای کشته کشان دشمنش

پر از خون سر و درع و خسته تنش

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۵

 

ستوده جهاندار برتر منش

نخواهد که بر ما بود سرزنش

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۱

 

برهنه نباید که گردد تنش

بر آن هم نشان خسته در جوشنش

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۶

 

چنین داد پاسخ که ای بدکنش

سزاوار پیغاره و سرزنش

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۶

 

به شمشیر هندی بزد گردنش

به خاک اندر افگند نازک تنش

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۰

 

ز کردار شاهان برتر منش

ز یزدان پرستان وز بدکنش

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۵

 

چنان دان که اندر فزونی منش

نسازند بر پادشا سرزنش

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۱

 

به دشت اندرون گور بد خوردنش

هم از چرم نخچیر پیراهنش

فردوسی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳ - آغاز قصه

 

بدو در دو سالار والامنش

هنرورز و بهروز و نیکو کنش

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۱ - شعر گفتن ربیع ابن عدنان

 

ز سستی نجنبید رگ در تنش

به خون در شده غرق پیراهنش

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۳ - بیرون رفتن ورقه از شهر یمن به جنگ کردن

 

ولکن اگر شد چنین تان منش

نه واجب کند بر شما سرزنش

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۵ - نوحه کردن گلشاه

 

بزد دست وز دست پیراهنش

بدرید بر سیم پیکر تنش

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۵ - رفتن ورقه به شام

 

که کدبانوم هست والامنش

گریزنده از مردم بد کنش

عیوقی
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۸

 

بفریفت این زمان چو آهرمنش

تا همچو موم نرم کند آهنش

هرکو به گرد این زن پرمکر گشت

گر ز آهنست نرم کند گردنش

گر خیر خیر کرد نخواهی ستم

[...]

ناصرخسرو
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۱۶ - پند دادن گرشاسب نریمان را

 

همه تیر بر پای و ناخن زنش

مراو را فکن گرز بر گردنش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲۳ - خبر یافتن فغفور از کشتن جرماس و قلا

 

یکی را زد افتاد بر گردنش

سرش را چو گویی ربود از تنش

اسدی توسی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین

 

به گریه دایه را گفت رخانش

چو نیلوفر بد اندر آبدنش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۱

 

تا غایب شد بت از کنار شمنش

می خون گردد بتن ز غایت شدنش

گر مژده دهد کسی ز باز آمدنش

پر در بکنم کنار همچون دهنش

قطران تبریزی
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - در وصف بهار و مدح ابوحرب بختیار محمد

 

مهتر آزادهٔ مهتر منش

کز خردش جانست از جان تنش

کرده ظفرمسکن در مسکنش

بسته وفا دامن در دامنش

منوچهری
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
۸
۲۳
sunny dark_mode