گنجور

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » حکایات » شمارهٔ ۱۶

 

فرازد به سر آفتابت علم

طرازد به مدحت عطارد قلم

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » حکایات » شمارهٔ ۲۶ - حکایت

 

بشوق گل این باغ شد منزلم

درین منزل آسود از گل دلم

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » حکایات » شمارهٔ ۲۹ - حکایت

 

پذیرفت چون رنگ زردی گلم

هم آواز شد با زغن بلبلم

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » حکایات » شمارهٔ ۳۹ - حکایت

 

قضا کرد روزی از او غافلم

سرشتند گویا ز غفلت گلم

آذر بیگدلی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۲

 

غم عالم نبرد ره به دلم

که سرشتند به میخانه گلم

من چه دارم که ز احسان تو نیست

جان اگر بر تو فشانم خجلم

دوش دزدیده نگاهی به رخت

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۵

 

ای خواجه ی جان وای خداوند دلم

از یاد تو بیشتر ز رویت خجلم

از من بحلی هر چه کنی یا نکنی

ای وای بمن اگر نسازی بحلم

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۶

 

جاهلم با خویش و با او عاقلم

ناقصم با خویش و با او کاملم

نشاط اصفهانی
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۴۴ - مناجات به درگاه قاضی الحاجات

 

زین رفیقان تنگ شد یا رب دلم

کن تهی ز ایشان خدایا محفلم

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۰۵ - حکایت یکی از آشنایان این زمان و محبان صوری

 

تنگ ازین نامهربانان شد دلم

کن تهی یارب از ایشان محفلم

ملا احمد نراقی
 

خالد نقشبندی » مثنویات » در ستایش سرور کائنات رسول اکرم ﷺ

 

تا زده آن مهر عدالت علم

رخت برون برده ز عالم الم

خالد نقشبندی
 

خالد نقشبندی » مثنویات » مرثیه ای در سوگ عبدالکریم برزنجی

 

بنفشه دال گشته از تظلم

زبان لاله لال است از تکلم

خالد نقشبندی
 

قائم مقام فراهانی » جلایرنامه » بخش ۳۴

 

خداوندا وجودش را مسلم،

بداری از همه آفات عالم

قائم مقام فراهانی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » صکوک الدلیل » بخش ۱۵ - برهان پنجم

 

گهی نیزه بر دست و گاهی قلم

گهی جبه بر دوش و گاهی علم

یغمای جندقی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۰

 

نه همین عشق تو آمد پی تسخیر دلم

که بود مهر تو آمیخته در آب و گلم

جان طلب میکند آن شوخ زن بهر نثار

نیم جانیست مرا در کف و زین هم خجلم

وعده قتلم بمن داد رقیبانرا کشت

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۲

 

عکس جمال این و آن هر چه فتاد در دلم

میرود و نمیرود روی تو از مقابلم

پرتو شمع خاوری تافت زمشرق دلم

شمع برید یک نفس همنفسان زمحفلم

بانگ جرس زهر طرف میرسدم بگوش جان

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۱

 

رفت به خشم دلبر و رحم نکرد بر دلم

وای به بخت واژگون، آه ز کار مشکلم

تا که کشید سر ز من سرو قد تو مانده‌ام

دست فسوس بر سر و پای خیال در گلم

من نه به میل خویشتن می‌دوم از قفای تو

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
۱
۱۳
۱۴
۱۵
۱۶
۱۷
۱۹
sunny dark_mode