گنجور

وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۲۸ - صفت سرّاج

 

مشکل که به خانه ی من آید

وین عقده ی من ز دل گشاید

وحیدالزمان قزوینی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » مثنویات » معراجیه

 

سفر پا به کار دل ناید

نظر هوش در سفر باید

فیاض لاهیجی
 

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۳۳۹ - لته فروش

 

ز ماه لته فروشم کسی نیاساید

چرا که از سخنش بوی لته می آید

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵۳

 

فلک با من هلال خویش را تا چند بنماید

گره از رشته من ناخن تدبیر بگشاید

به هر کس هر چه می سازم هماندم پیش میاید

ندامت چون لب من در ته دندان بفرساید

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - در صفت شهر بخارا گفته ملا سیدا

 

نگه خواهد که بالایش برآید

نفس رفته ز ره برگشته آید

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۹ - در تعریف قصاب پسر گوید

 

دکان خویش را هرگه گشاید

کشم آه از جگر شوشم نماید

سیدای نسفی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۶

 

چو انگشتان نایی دایما در رقص می آید

سرانگشت طبیب از جستن نبضم نیاساید

برای ما و خود در فکر خودسازی نمی افتد

مگر خودرای من بهر خدا خود را بیاراید

به اغوای طمع هر کس شود آبستن مردم

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۰

 

دگر بوی کبابم از دل آواره می آید

مگر امشب ببزم آن شوخ آتشپاره می آید

چو گل کز باد نوروزی بریزد بر سر خاری

مرا دل بر سر مژگان که نظاره می آید

نشد هموار بر دل در غمش نگریستن زانرو

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷ - مثنوی در تعریف چراغان روی دل

 

چنین شب سال و مه را یاد ناید

که یادش تیرگی از دل زداید

جویای تبریزی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۴

 

اگر نسیم نباشد که زلف بگشاید؟

به عاشقان رخ معشوق را که بنماید؟

ز شمع، شب نشود روز، قدر وقت بدان

طلوع شعشعه ی آفتاب می باید

معاشران به نشاط بهار، خنده زنید

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » تذکرة العاشقین » بخش ۱ - مثنوی تذکرهٔ العاشقین

 

تا روز خیال رخ نماید

بختم به فلک رکاب ساید

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۶

 

دام سیمرغ کی به دست آید؟

فکر صیاد، باد پیماید

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۹

 

صورت، آیینه را نفرساید

جز نمایندگی نیفزاید

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۲۵

 

بعد تعمیر ارض تن باید

که به امثال خویش بگراید

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۲۶

 

ساقی و دُرد را ایاغ آید

همگی طی شود فراع آید

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۴۱

 

دل دریاکشی همی باید

که ازین جرعه، بحر پیماید

حزین لاهیجی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۷

 

ز ما کسی که نهان کرده روی خویش نماید

هر آن که بسته در، از لطف خویش بازگشاید

دلم ز آدم و عالم چنان گرفته دماغ است

که باز غنچه شود گل چو در خیال درآید

یقین ز پنجهٔ خورشید دست او بالاست

[...]

سعیدا
 
 
۱
۵۱
۵۲
۵۳
۵۴
۵۵
۶۰
sunny dark_mode