صورت از عارض است بر مرآت
نیست تبدیلی از جمیع جهات
در بر آیینه راکه صورت اوست
حس گمان می برد که عارض روست
لیک داند خرد که عارض نیست
این اثر هم به فرض فارض نیست
نیست قائم به سطح آینه آن
نه به عمق وی آن کند سریان
عکس و آیینه نسبتی دارند
ربط عاری ز کلفتی دارند
حس توهم کند که آن صورت
عارض آینه ست، بی شبهت
غلط وهم، از حد افزون است
شبهاتش ز حصر بیرون است
عاقلی لفظ عارض ارگوید
رَهِ مقصود معنوی پوید
عکس آیینه ای که مفروض است
کی قیام عرض به معروض است؟
نسبتی خاص در میان آمد
از خفا، عکس در عیان آمد
صورت، آیینه را نفرساید
جز نمایندگی نیفزاید
در حصول و زوالش آیینه
با جمال و کمال دیرینه
زین نمط عین ثابت است وجود
یافت چون نسبتی، شود موجود
نسبت، امکان شناس و استعداد
فهو الکلّ مبدأ و معاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.