گنجور

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۳ - در ستایش آفریدگار

 

ما همه لب تشنه فرمان تو

برگ رضا بسته ز بستان تو

عرفی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۴ - در حمد حق سبحانه و تعالی

 

چشم و دلم گرسنه چشمان تو

سیر نگردند ز احسان تو

عرفی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۱۵ - حکایت

 

بوسه بلب می شمرد جان تو

در عجبم از لب خندان تو

عرفی
 

میرداماد » دیوان اشراق » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

گفتی که شد دردت فزون صبر است و بس درمان تو

صبر از کجا و جان من ای جان ودل قربان تو

افتادم اندر چنگ غم چون خس که در آتش فتد

باری عجب درمانده ام دست من و دامان تو

دل بیخود و من بیخبر ترسم که آخر بر دهد

[...]

میرداماد
 

میرداماد » دیوان اشراق » مشرق‌الانوار » بخش ۶ - نعت

 

چرخ نهم سفره دربان تو

عقل دهم ریزه خور خوان تو

میرداماد
 

میرداماد » دیوان اشراق » مشرق‌الانوار » بخش ۱۰ - منقبت امام زمان

 

سعد فلک باد به فرمان تو

عیش جهان باد به دوران تو

میرداماد
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۰

 

ای کاش صد دل باشدم ای جان و دل قربان تو

چون سبحه یک یک بهره‌مند از کاوش مژگان تو

محراب ابروی ترا نازم که پیوسته در او

صفهای طاعت پیش و پس استاده از مژگان تو

جانا کجا داری خبر از اشک بی آرام ما

[...]

کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۲

 

غنچه یکی ز جمله خونین دلان تو

رفته فرو بخویش بفکر دهان تو

از بهر کشتن دو جهان آن کمر بس است

شمشیر احتیاج ندارد میان تو

هر جا که فتنه ایست در ابروت جا گرفت

[...]

کلیم
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲

 

خرّم آن ساعت که نوسازد دلم پیمان تو

عالمی حیران من باشند و من حیران تو

یا مرو یا دل که خون کردی مبر تا شام غم

گریه سیری توانم کرد در هجران تو

گریه کردم عمرها بی منت لخت جگر

[...]

ابوالحسن فراهانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹ - داستان حاتم طایی

 

قافله ی ما شده مهمان تو

چشم نهاده همه بر خوان تو

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۶۸

 

ای بهار آفرینش خط چون ریحان تو

صبح عید نیک بختان چهره خندان تو

گرچه دارد عید از قربانیان حیران بسی

می شود چون دیده قربانیان حیران تو

جای بر خوبان شده است از شوکت حسن تو تنگ

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۰۱

 

ندارد اختیار در گشودن باغبان تو

که در را می گشاید جوش گل در گلستان تو

ز ابروی تو دارد هر سر مو شوخی مژگان

پر سیمرغ بخشد تیر بی پر را کمان تو

ز منعم کاسه همسایه خالی برنمی گردد

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۰۲

 

من آن بخت از کجا دارم که پیچیم بر میان تو

بگردم چون خط شبرنگ بر گرد دهان تو

من و اندیشه بر گرد سرگشتن، معاذالله

که شادی مرگ می گردم چو بوسم آستان تو

خیال موشکافان سربرون ناورد از جایی

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۳۸

 

ای فتنه سایه پرور سرو روان تو

مه در کمند کاکل عنبرفشان تو

از خاک چون تو شاخ گلی برنخاسته است

بر سرو، کج نگاه کند باغبان تو

خون خورده شرم تا چمنت را رسانده است

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۱۲

 

قیامت را به رفتار آورد سرو روان تو

زند مهر خموشی بر لب عیسی زبان تو

صبا را منع می کردم ز گلزارت، چه دانستم

که زیر دست صد گلچین برآید گلستان تو

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۶۹

 

افزود شوق بوسه مرا از لبان تو

صفرای من زیاده شد از ناردان تو

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۸۳

 

قیامت را به رفتار آورد سرو روان تو

زند مهر خموشی بر لب عیسی زبان تو

صبا را منع می کردم ز گلزارت، چه دانستم

که زیر دست صد گلچین برآید گلستان تو

صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۴

 

فتنه‌ای هر لحظه برمی‌خیزد از مژگان تو

آسمان از فتنه معزول است در دوران تو

من که می‌گردم ز دور، آسوده نگذارد مرا

حال چشمت چیست یا رب پهلوی مژگان تو

کی گرفتار غمت فارغ بود، در خاک هم

[...]

قدسی مشهدی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۷

 

ای خدا شرمنده‌ام از کثرت احسان تو

شرم بر شرمم فزاید چون کنم عصیان تو

گر ببخشائی گناهان مرا از فضل خود

آب گردم از خجالت بر در غفران تو

ور حساب من کنی ای وای من ای وای من

[...]

فیض کاشانی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۹

 

ای سرو، پای بستة سرو روان تو

وی غنچه دل شکستة کنج دهان تو

ایمان شکست یافتة کفر طرّه‌ات

زنّار تاب خوردة موی میان تو

گل گل شکفت عارضت از نشئة شراب

[...]

فیاض لاهیجی
 
 
۱
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۱۳
۱۵
sunny dark_mode