من میان این دو غم در پیچ پیچ

بر چه‌ام جان پر خطر، بر هیچ هیچ

مرد معنی باش در صورت مپیچ

چیست معنی اصل صورت چیست ، هیچ

حال تو چونست وقت پیچ پیچ

گفت حالم می‌بنتوان گفت هیچ

بر تو بفروشد جهان پیچ‌پیچ

در جهان مفروش تو او را به هیچ

چون نبیند بر تو زخم چوب هیچ

بی شک اندازد مرا در پیچ پیچ

کو به وقت جان بدادن پیچ پیچ

کو کسی، کو جان و تن، کو هیچ‌هیچ

صورت این عالم پر پیچ پیچ

هست همچون صورت آن تخته هیچ

کسی نگرفت آن سرهنگ را هیچ

ولی او خویش را افکند در پیچ

اگر این آرزو دستم دهد هیچ

مرا هرگز نماند ذرّهٔ پیچ

ندیدی وقت رفتن مار را هیچ

که در ره می‌رود پُر تاب و پُر پیچ

که نبود آن چنان و این چنین هیچ

کامام خواجه خواهد، چند ازین پیچ

که حق می‌بایدم بی غیر و بی پیچ

ولی حق را نمی‌باید مرا هیچ

بینداز این جهان پیچ بر پیچ

چو بر خوان جهانی هیچ بر هیچ

تفکّر کن مده خود را بسی پیچ

که آن علم رزینست و دگر هیچ

جز او هرچت بود باشد همه پیچ

که آن خواهی و آن خواهی دگر هیچ

زبان بگشاد دکاندار پر پیچ

که تا تو زخم نکنی ندهمت هیچ

ز سر تا پا همه پیچیم بر پیچ

چه سر چه پا همه هیچیم بر هیچ

ز اول تا به آخر پیچ بر پیچ

کمالی گر نبودی هیچ بر هیچ

سخن بشنو نه دل تاب و نه سر پیچ

برای این که می‌بینی دگر هیچ

همه ناچیز و فانی و همه هیچ

همه همچون طلسمی پیچ بر پیچ