دلا یک دم رها کن آب و گل را
صلای عشق در ده اهل دل را
ز نور عشق شمع جان برافروز
زبور عشق از جانان درآموز
چو زیر از عشق رمز راز میگوی
چو بلبل بی زبان اسرار میگوی
چو داود آیت سرگشتگان خوان
زبور عشق بر آشفتگان خوان
حدیث عشق ورد عاشقان ساز
دل و جان در هوای عاشقان باز
چو عود از عشق بر آتش همی سوز
چو شمعی میگری و خوش همی سوز
شراب عشق در جام خرد ریز
وز آنجا جرعهٔ بر جان خود ریز
خرد چون مست شد نیزش مده صاف
بگوشش باز نه تا کم زند لاف
چوعشق آمد خرد را میل درکش
بداغ عشق خود را نیل درکش
خرد آبست و عشق آتش بصورت
نسازد آب با آتش ضرورت
خرد جز ظاهر دو جهان نه بیند
ولیکن عشق جز جانان نه بیند
خرد گنجشک دام ناتمامیست
ولیکن عشق سیمرغ معانیست
خرد دیباچه دیوان راغست
ولیکن عشق دری شب چراغ است
خرد نقد سرای کایناتست
ولیکن عشق اکسیر حیاتست
خرد زاهد نمای هر حوالیست
ولیکن عشق شنگی لا ابالیست
خرد بر دل دلی پر انتظارست
ولیکن عشق در پیشان کار است
خرد را خرقه تکلیف پوشند
ولیکن عشق را تشریف پوشند
خرد راه سخن آموز خواهد
ولی عشق آه جان افروز خواهد
خرد جان پرور جان ساز آمد
ولی عشق آتش جان باز آمد
خرد طفل است و عشق استاد کار است
از این تا آن تفاوت بی شمار است
دو آیینه است عشق و دل مقابل
که هر دو روی در رویاند از اول
میان هر دو یک پرده ست در پیش
ولیکن نیست بی پرده یکی بیش
ببین صورت در آبی بی کدورت
که یک چیزست با هم آب و صورت
ز دل تا عشق راهی نیست دشوار
میان عشق و دل موییست مقدار
جهان عشق دریاییست بی بن
وگر موییست بر روید ز ناخن
چو آید لشگر عشق از کمین گاه
نماند عقل را از هیچ سو راه
گریزان گردد از هر سوی ناکام
چو عشق از در درآید عقل از بام
کسی کز عشق در دریای ژرفست
بداند کین چه کاری بس شگرفست
فتوح راه عاشق دار بازیست
تو پنداری مگر کین عشق بازیست
عجایب جوهریست این عالم عشق
که میگوید عرض باشد غم عشق
که دیدست این عرض هرگز به کونین
کزو یک عقل لایبقی زمانین
جهان پر شحنه سلطان عشق است
ز ماهی تا به ماه ایوان عشق است
نشاید عشق را هر ناتوانی
بباید کاملی و کاردانی
شگرفی باید و پاکیزه بازی
که آید از هر اندوهیش نازی
درین دریای خون غرقه گشته
جهان بی دوست بر وی حلقه گشته
هزاران جام در زهر اوفتاده
در آشامیده و ابرو گشاده
هزاران تیر محکم خورده بر دل
چو آهو میدود دو پای در گل
نه او را زهره فریاد کردن
نه ازجانان مجال یاد کردن
اگر از وصل او یابد نشانی
به هجران در گریزد هر زمانی
که دارد تاب قرب وصل جانان
چه سنجد شبنمی در پیش طوفان
در آن دریا چنین قطره چه سنجد
بر آن خورشید یک ذره چه سنجد
بسی جانها در این یغما ببردند
بکلی جان ما از ما ببردند
به زیر پرده جانها آب کردند
تن اندر خاک و خون پرتاب کردند
به تنها راه بر جانها گرفتند
به جانها ترک دورانها گرفتند
جهانی گنج در چاهی نهادند
جهانی کوه بر کاهی نهادند
زمین و آسمان را در گشادند
در ایثار جانها بر گشادند
زمین و آسمان محسوس کردند
جهان جاودان مدروس کردند
ز تن راهی به دل بردند ناگاه
ز دل راهی بجان آنگه به درگاه
اساس چیزها بر هم نهادند
وز آن پس نام آن عالم نهادند
چو شد پرداخته چیزی گزیدند
که آنرا عشق گفتند و شنیدند
ترا این عشق آسان مینماید
که بر قدر تو چندان مینماید
علاج عشق اشک و صبر باید
گل ارچه تازه باشد ابر باید
خوشی عاشقان از اشک و صبرست
همه سرسبزی بستان ز ابرست
اگر عاشق نماندی در جدایی
نبودی عشق را هرگز روایی
اگر معشوق آسان دست دادی
کجا این لذت پیوست دادی
اگر در عشق نبود انتظاری
نماند رونق معشوق باری
دمی در انتظار همدم دل
بسی خوشتر بود از ملک حاصل
جوی اندوه عشق یار محرم
بسی خوشتر ز شادی دو عالم
دو عالم سایهٔ خورشید عشق است
دو گیتی حضرت جاوید عشق است
نگردد ذرهٔ در هر دو عالم
که تا نبود کمال عشق محرم
به دست حکمت خود حق تعالی
نهاد از بهر هر چیزی کمالی
نبات و معدن و حیوان و افلاک
میان باد و آب و آتش خاک
همه در عشق میگردند از حال
چه در وقت و چه در ماه و چه در سال
کمال عشق حیوان خورد و شهوت
کمال عشق انسان جاه و قوت
کمال چرخ از رفتن به فرمان
کمال چار گوهر چار ارکان
کمال هر یک اقطاعیست در خور
کزان اقطاع ننهد پای بر در
کمال ذره ذره ذکر و تسبیح
که عارف بشنود یک یک بتصریح
کمال عارفان در نیستی هست
کمال عاشقان در نیستی مست
کمال انبیا جایی که جا نیست
که گر کس داند آن جز حق روا نیست
کمال قدسیان در قربت عشق
کمال عشق هم در رتبت عشق
ز اول تا به آخر پیچ بر پیچ
کمالی گر نبودی هیچ بر هیچ
کمالی گر نباشد پس چه دانند
ز بی شوقی همه حیران بمانند
طلب جستن کمال آمد درین راه
دل دانا بود زین راز آگاه
زسر تا بن چو زنجیریست یکسر
رهی نزدیک دان زان یک به دیگر
سر زنجیر در دست خداوند
تعجب کن ببین کین چند در چند
ز اعلا سوی اسفل میرود کار
زهی قدرت زهی صنع جهاندار
فرود آید چنانکش کار کارست
بگرداند چنانکش اختیارست
بلاشک اختیار اوست اعظم
که نبود علتی در ما تقدم
خداوندی که هرچیزی که او کرد
ترا گر نیست نیکو او نکو کرد
همه آفاق در عشق اند پویان
درین وادی کمال عشق جویان
چو کس را نیست در دل شوق آن عشق
کجا یابند هرگز ذوق آن عشق
فلک در عشق دل چون تیر دارد
وز آن دیوانگی زنجیر دارد
ملایک بسته زنجیری در افلاک
از آن زنجیر میگردند بر خاک
فرو میآید از حضرت خطابی
فلک را مینماید انقلابی
چو دیگر ناید از حضرت خطابش
نه او ماند نه دور و انقلابش
الا ای صوفی پیروزه خرقه
به گردش خوش همی گردی به حلقه
زهی حالت نگر از عشق پیوست
که تا روز قیامت گردشت هست
کمال عشق را شایستهٔ تو
شدن زین بند نتوانستهٔ تو
چو ما این بند مشکل برگشاییم
بر قاضی به ادرگاه تو آییم
به قوال افکنیم این خرقه خویش
نگین گردیم اندر حلقهء خویش
ورای بحر تو غواص گردیم
تو عامی باشی و ما خاص گردیم
وز آنجا هم به سوی فوق تازیم
گهی زان شوق و گه زان ذوق تازیم
در آن دریا به غواصی درآییم
وز آن شادی بر قاضی درآییم
همی آییم دم دم همچو اکنون
بهر پرده چو مار از پوست بیرون
ترا گر فسحتی باید ز عقبی
تفکر کن دمی در سر دنیا
نه در دنیا در اول خون بدی تو
در آخر بین که زینجا چون شدی تو
گهی آب و گهی خون و گهی شیر
گهی کودک گهی برنا گهی پیر
گهی سلطان دین گه پیر خمار
گهی مردار می گه پیر اسرار
هزاران پرده در دنیا گذشتی
که تا از صورت و معنی بگشتی
درآن وادی که آنرا عشق نامست
مثالت پردهٔ دنیا تمامست
که داند کین چه اسرار نهانست
سخن نیست این که نور عقل جانست
اگر چشم دلت گردد بدین باز
برون گیرد ز یک یک ذره صد راز
همه ذرات عالم را درین کوی
نه بیند یک نفس جز در روش روی
همه در گردشاند و در روش هست
تو بی چشمی و در تو این روش هست
الا ای بیخبر از عشق بازی
تو پنداری که هست این عشق بازی
ترا چون نیست نقدی درخور دوست
که آن را رونقی باشد بر دوست
ازو میخواه تا دریا بباشی
هم اندر خویش نابینا بباشی
دلت در عشق بحری کن پر اسرار
همه قعرش جواهر موجش انوار
که تا چون رفتی آن بحر معانی
براه آورد بر راهش فشانی
چنین دریا کن آن ره را نثاری
که تا نبود در این راهت غباری
اگر جانت نثار راه او شد
دو عالم در نثار تو فرو شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری و عرفانی است که به عشق و رابطه عمیق آن با وجود انسانی میپردازد. شاعر از خواننده میخواهد تا از تعلقات مادی دست بردارد و به عشق الهی روی آورد. وی عشق را همچون نوری معرفی میکند که جان را روشن میکند و از عقل و خرد به عنوان ابزاری محدود در برابر قدرت عشق یاد میکند. عشق ظرفیتی فراتر از خرد دارد و به تجربهای عمیق و هستیشناسانه اشاره میکند که میتواند انسان را به کمال برساند.
شاعر عشق را به دریایی بیپایان تشبیه میکند که تمامی موجودات در آن به دنبال کمال هستند و عشق واقعی تنها در درون انسانها میتواند فاش شود. در نهایت، متن به ما یادآوری میکند که برای درک عمیق عشق، باید از سطح ظاهری عبور کرده و به درک باطنی و معنوی آن نایل شویم.
هوش مصنوعی: ای جان، لحظهای از این دنیای مادی و جسمانی رها شو و به ندای عشق پاسخ بده. عشق را در دل اهل دل بشنید و به آن توجه کن.
هوش مصنوعی: از عشق الهی، روشنی وجودت را افروخته کن و از عشق معشوق، نغمههای دلنشین زندگی را بیاموز.
هوش مصنوعی: وقتی که عشق در دل انسان نهفته میشود، همچون بلبل بیزبان که اسرار دل خود را با نغمههایش بیان میکند، انسان نیز از عشق و رازهای آن سخن میگوید.
هوش مصنوعی: مانند داود، که آواز سرگشتگان را با نیایشهایش آرام میکند، تو نیز سخن عشق را برای آنهایی که آشفتهاند، بخوان.
هوش مصنوعی: عشق داستانی است که دل و جان عاشقان را به هم پیوند میزند و در فضای عشق، زندگی و امید بار دیگر شکوفا میشود.
هوش مصنوعی: مثل عود که از عشق بر آتش میسوزد و به شکل شمعی میگرید و در عین حال لذت میبرد، تو نیز در آتش عشق میسوزی و درد و شادی را به طور همزمان تجربه میکنی.
هوش مصنوعی: عشق را مانند شرابی در ظرف عقل بریز و از آن جرعهای به جان خود هدیه کن.
هوش مصنوعی: زمانی که عقل و خرد از حال طبیعی خود خارج شود، به او مشروب نده و در گوشش نگو، زیرا ممکن است که بر بزرگنمایی و لافزنیاش افزوده شود.
هوش مصنوعی: زمانی که عشق به وجود میآید، عقل و خرد انسان تمایل به فراموشی پیدا میکند. در دنیای عشق، باید تمام مشکلات و موانع را نادیده گرفت و به عمق احساسات خود غوطهور شد.
هوش مصنوعی: عقل و نیکیها مانند آب هستند و عشق و هیجانات مانند آتش. این دو عنصر به تنهایی نمیتوانند در کنار یکدیگر دوام بیاورند و برای وجودشان نیاز به تعادل و همنشینی مناسب دارند.
هوش مصنوعی: عقل فقط ظواهر دنیای مادی را میبیند، اما عشق فراتر از اینهاست و تنها به معشوق حقیقی توجه دارد.
هوش مصنوعی: اگرچه عقل انسان به اندازهی یک گنجشک محدود و ناتمام است، اما عشق به حقیقت و معنا همچون سیمرغی بزرگ و بیپایان است.
هوش مصنوعی: خرد مانند مقدمۀ یک کتاب است که در آن به مطالب مهم اشاره میشود، اما عشق همچون چراغی در شب است که روشنی و گرما به زندگی میبخشد.
هوش مصنوعی: عقل و خرد تنها ابزار فهم و درک دنیا هستند، اما عشق واقعی رمز زندگی و نشانه حیات است.
هوش مصنوعی: عقل و دانش زاهد به همه جا تسلط دارد، اما عشق حسی است که به هیچ قید و بندی اهمیتی نمیدهد.
هوش مصنوعی: عقل و خرد بر قلبی که پر از انتظار است تسلط دارند، اما عشق در پیشانی و در کارهای انسان برجستهتر است.
هوش مصنوعی: دانش و اندیشه را در لباس قواعد و تکالیف قرار میدهند، اما عشق را با افتخار و احترام میپوشانند.
هوش مصنوعی: خرد میتواند شما را در یادگیری و بیان سخن یاری کند، اما عشق باعث میشود که جان شما پر از احساس و شعف شود.
هوش مصنوعی: خرد به عنوان نیرویی که روح را nurtures میکند و زندگی میبخشد، به وجود آمده؛ اما عشق به عنوان نیرویی که جان را آزاد میسازد و آن را به آتش میکشد، نیز وجود دارد.
هوش مصنوعی: عقل مانند کودکانهای است که هنوز ناپخته و کمتجربه است، در حالی که عشق مانند استادی با تجربه و ماهر است که میتواند راه را نشان دهد. از این رو، تفاوتهای بسیار زیادی بین عقل و عشق وجود دارد.
هوش مصنوعی: عشق و دل مانند دو آینهای هستند که در مقابل هم قرار دارند و از ابتدا همیشه در برابر یکدیگر بودهاند.
هوش مصنوعی: در میان دو موجود یا دو نفر، پردهای وجود دارد که آنها را از یکدیگر جدا میکند، اما در واقع در زیر این پرده، هیچ چیز دیگری غیر از یک چیز وجود ندارد.
هوش مصنوعی: به دقت به تصویر خود در آب زلال نگاه کن؛ زیرا آنچه که میبینی، تنها یک چیز است که آب و تصویر را به هم پیوند میدهد.
هوش مصنوعی: عشق و دل به هم خیلی نزدیک هستند و فقط یک فاصله بسیار کم بین آنها وجود دارد. برای رسیدن به عشق، از دل باید عبور کرد و این مسیر چندان سخت نیست.
هوش مصنوعی: عشق در این جهان مانند دریایی بینهایت و بدون عمق است؛ اما اگر حتی یک تار مو از آن به وجود آید، نشاندهنده حضورش بر روی سطح این دریا خواهد بود.
هوش مصنوعی: وقتی لشکر عشق به میدان میآید، دیگر عقل نمیتواند از هیچکجا راهی پیدا کند و به کار بیفتد.
هوش مصنوعی: وقتی عشق به زندگی وارد میشود، عقل و تفکر به حاشیه میروند و انسان از هر جنبهای که ناموفق است فرار میکند.
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر عشق در عمق احساسات فرورفته است، میداند که این تجربه چه کار بزرگ و مهمی است.
هوش مصنوعی: راه ورود به عشق پر از ماجراهای شگفت انگیز است، آیا فکر میکنی که این فقط یک بازی عاشقانه است؟
هوش مصنوعی: این جهان عشق، مانند یک گوهر شگفتانگیز است که میگوید غم عشق تنها یک ظاهر است.
هوش مصنوعی: آیا تاکنون کسی این گستردگی را دیده است که از آن هیچ عقل و درکی برای همیشه باقی نمیماند؟
هوش مصنوعی: جهان پر از زیبایی و جاذبه عشق است؛ از ماهی تا ماه، همه جا فضای عشق را میتوان دید.
هوش مصنوعی: عشق شایسته افراد ناتوان نیست؛ بلکه کسی که باید عاشق شود، باید کامل و با مهارت باشد.
هوش مصنوعی: باید بازیای شگفتانگیز و بینقص وجود داشته باشد که از هر غم و اندوهی نشأت بگیرد و به خوبی و زیبایی تبدیل شود.
هوش مصنوعی: جهان در این دریای خونآلود غرق شده است و بیدوستی به دور خود حلقه زده است.
هوش مصنوعی: هزاران جام در زهر او ریخته، اما آنها را نوشیده و در عین حال ابرویش را بالا میبرد.
هوش مصنوعی: چندین زخم عمیق بر دل او نشسته و مانند آهو، در میان گل و لای با پایهایش میدود.
هوش مصنوعی: او نه توانایی فریاد زدن دارد و نه فرصتی برای یادآوری معشوقش.
هوش مصنوعی: اگر کسی در وصال او نشانی بیابد، از دوری و جدایی در هر زمان فرار میکند.
هوش مصنوعی: کسی که عشق حقیقت را تجربه کرده، در مقایسه با عظمت و شدت آن، چیزی کوچک و ناتوان است. مانند شبنم که در برابر طوفانی قوی و بزرگ هیچ ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: در آن دریا، این قطره چه ارزشی دارد؟ و این ذره نور چه اندازه میتواند با آن خورشید بزرگ مقایسه شود؟
هوش مصنوعی: بسیاری از جانها در این غارت گرفتار شدند و به طور کامل جان ما را نیز از ما گرفتند.
هوش مصنوعی: در زیر پرده جانها، روحها را به وجود آوردند و تنها را در خاک و خون رها کردند.
هوش مصنوعی: آنها تنها راه را برای جانها انتخاب کردند و به این ترتیب از همه دورانها و زمانها عبور کردند.
هوش مصنوعی: در جهانی یک گنج ارزشمند را در چاهی قرار دادهاند، و جهانی دیگر، کوهی عظیم را بر کاهی گذاشتهاند.
هوش مصنوعی: زمین و آسمان به خاطر فداکاری و ایثار جانها گشاد و وسیع شدند.
هوش مصنوعی: زمین و آسمان احساس کردند که جهان به طور ابدی و با نظام خاصی اداره میشود.
هوش مصنوعی: ناگهان راهی از بدن به دل باز شد و از دل نیز راهی به جان پیدا کرد، سپس به درگاه الهی رسید.
هوش مصنوعی: مبنای همه چیز را ایجاد کردند و پس از آن، نام آن عالم را قرار دادند.
هوش مصنوعی: زمانی که چیزی آماده شد و شکل گرفت، آن را عشق نامیدند و دربارهاش صحبت کردند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که تو عشق را ساده میپنداری، در حالی که ارزش و عظمت تو فراتر از این تصور است.
هوش مصنوعی: برای درمان عشق، باید صبر کرد و اشک ریخت، حتی اگر عشق تازه و نو باشد، باز هم به مانند ابر، به تداوم و کشش نیاز دارد.
هوش مصنوعی: عشق و شادی عاشقان نتیجهی صبر و تحمل است و همانطور که زیبایی و سرسبزی یک باغ به بارش باران بستگی دارد، خوشی آنها نیز به همان عواطف وابسته است.
هوش مصنوعی: اگر در عشق پایدار نمیمانی، جدایی برایت وجود نخواهد داشت؛ زیرا عشق واقعی هرگز دچار تردید و ناپایداری نمیشود.
هوش مصنوعی: اگر محبوب به آسانی خود را در اختیار تو قرار دهد، پس کجا میتوانی این لذت را در کنار آن احساس کنی؟
هوش مصنوعی: اگر عشق همراه با انتظار نباشد، دیگر جذابیت و شکوه محبوب باقی نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: لحظهای در انتظار یار بودن، برای دل بسیار خوشایندتر از داشتنِ پادشاهی و ثروت است.
هوش مصنوعی: غم و اندوه ناشی از عشق محبوب، برای من بسیار دلپذیرتر از شادی و خوشی دو جهان است.
هوش مصنوعی: دو جهان تحت تأثیر عشق هستند و وجود دو عالم نشانهای از عشق جاودانی است.
هوش مصنوعی: هیچ ذرهای در هر دو جهان نمیچرخد و حرکت نمیکند، مگر اینکه به مقام و کمال عشق دست یافته باشد و به آن آشنا باشد.
هوش مصنوعی: خداوند با حکمت خود برای هر چیزی کمال و نقصی قرار داده است.
هوش مصنوعی: نباتات، معادن، حیوانات و سیارات در میان باد، آب و آتش مرتبط با خاک قرار دارند.
هوش مصنوعی: همه افراد در جست و جوی عشق هستند و این تلاش آنها در هر زمانی، چه در لحظه، چه در طول یک ماه و چه در طول یک سال ادامه دارد.
هوش مصنوعی: عشق در حیوانات به نیازهای جسمانی و شهوانی محدود میشود، اما عشق واقعی در انسان به تواناییها و مقامهای معنوی و اجتماعی او ارتباط دارد.
هوش مصنوعی: کمال گردش و حرکت چرخ تنها به پیروی از دستورات و اصول چهار عنصر و ارکان اصلی بستگی دارد.
هوش مصنوعی: هر بخشی از این دنیا دارای کمال خاص خود است و هیچگاه نمیتوان آن را به بخش دیگری تحمیل کرد. هر جزء به ویژگیها و لزومات خود پایبند است و نباید به زور به دیگر اجزا وارد شود.
هوش مصنوعی: آدم عارف با دقت و توجه به هر جزئی از کائنات، ذکر و تسبیح را درک میکند و این زیباییها را به روشنی میبیند. هر ذره از وجودش پر از ذکر و یاد خداست که او را درک میکند.
هوش مصنوعی: کمال عارفان در این است که به وجود خود کمتر توجه کنند و در واقعیت وجودشان محو شوند. اما عاشقان در حالتی از شور و مستی به سر میبرند که نیز در نبود خود، به اوج احساسات و عشق خود میرسند.
هوش مصنوعی: کمال و بهترین حالت پیامبران در جایی است که هیچ جایی برای آن وجود ندارد و اگر کسی آن را بفهمد، فقط خداوند میتواند آن را درست بداند.
هوش مصنوعی: کمال و اوج انسانهای پاک و مقدس در نزدیکی و محبت به عشق است و همچنین بالاترین درجه عشق نیز در ارتباط و نزدیکی با این عشق نهفته است.
هوش مصنوعی: از ابتدا تا انتهای مسیر، همه چیز در هم پیچیده و پیچیدهتر شده است. اگر کمالی وجود نداشت، هیچ چیز به هیچ چیز نمیرسید.
هوش مصنوعی: اگر کمالی وجود نداشته باشد، پس چگونه میتوان از بیاشتیاقی چیزی دانست؟ همه در حیرت و سردرگمی خواهند ماند.
هوش مصنوعی: در این مسیر، برای دستیابی به کمال، دل آگاه و دانا به این راز توجه دارد و در جستجوی آن است.
هوش مصنوعی: از سر تا پا، مانند زنجیری به هم پیوستهام؛ بنابراین، نزدیک به هم باشید و بدانید که هر یک از ما به دیگری متصل است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در این دنیا، همه چیز در کنترل و نظارت خداوند است. با دقت به اطراف خود نگاه کن و احساس کن که خداوند چگونه همه چیز را در دست دارد و چطور همه چیز به هم متصل است.
هوش مصنوعی: از بالاترین درجات به پایینترین نقطه میرود کار، چه قدرت عظیمی و چه هنری از طرف خداوند جهان!
هوش مصنوعی: به گونهای فرود میآید که کارها به انجام رسد و به همان ترتیبی میچرخد که خود فرد اختیار دارد.
هوش مصنوعی: بدون شک، اراده و اختیار او برتر و بزرگی است، زیرا در وجود ما هیچ دلیلی برای تقدم و برتری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: خداوند هر کاری که میکند، خیر و نیکو است. اگر تو نتوانی آن را خوب ببینی، مشکل از نگاه توست، نه از خود خدا.
هوش مصنوعی: همه جا پر از عشق است و کسانی که در این مسیر قدم میزنند، در جستجوی کمال هستند.
هوش مصنوعی: وقتی کسی در دل خود اشتیاق به آن عشق ندارد، هرگز نمیتواند لذت و شوق آن عشق را پیدا کند.
هوش مصنوعی: جهان در عشق، دل را مانند تیر میداند و از این دیوانگی، زنجیری برای خود بسان جاذبهای دارد.
هوش مصنوعی: ملائکه به زنجیری در آسمانها بند شدهاند و به واسطهی همان زنجیر بر زمین میچرخند.
هوش مصنوعی: از جانب خداوند ، تحولی در آسمان رخ میدهد که نشانگر تغییرات عظیم و مهمی است.
هوش مصنوعی: وقتی که دیگر از سوی او سخنی نرسد، نه کاری از او باقی میماند و نه تغییر و تحول.
هوش مصنوعی: ای صوفی، تو که در لباس زهد و کمال میرقصی و در حلقهٔ دوستانت خوش میگذرانید.
هوش مصنوعی: عجب حالتی به وجود آمده از عشق مستمر که تا روز قیامت ادامه دارد و در دور آن میچرخد.
هوش مصنوعی: عشق کامل به گونهای است که شایستهٔ تو میشود، اما تو به خاطر این وابستگی نمیتوانی به این کمال دست پیدا کنی.
هوش مصنوعی: وقتی که ما این مشکل را حل کنیم، به درگاه تو خواهیم آمد و از قاضی درخواست میکنیم.
هوش مصنوعی: ما این لباس خود را به دوش میاندازیم و در جمع خود، به جایگاه ارزشمندی دست مییابیم.
هوش مصنوعی: ما در عمق وجود تو مانند غواصی خواهیم بود و تو ممکن است سادهانگار باشی، اما ما به معانی عمیقتری دست خواهیم یافت.
هوش مصنوعی: ما از آنجا به سوی بالاتر حرکت میکنیم، گاهی به خاطر اشتیاق و گاهی به خاطر لذتی که داریم، رونق میگیریم.
هوش مصنوعی: در آن دریا به جستجوی treasures میرویم و از آن شادی به زندگیامان میافزاییم.
هوش مصنوعی: ما به صورت مداوم و پشت سر هم وارد زندگی میشویم، مانند اینکه مار از پوست خود خارج میشود و به جلو میآید.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به وسعت و گسترش روحی و فکری دست یابی، باید لحظهای در دل دنیا و تاریخ گذشته تأمل کنی.
هوش مصنوعی: در این دنیا، وقتی که به دنیا آمدی خون تو بر زمین ریخته میشود، اما در پایان کار به این فکر کن که چگونه به اینجا رسیدی و چه مسیری را طی کردی.
هوش مصنوعی: گاهی انسان در شرایط مختلف قرار میگیرد و باید خود را با آن وفق دهد؛ ممکن است در یک زمان شاد و در زمانی دیگر غمگین باشد. گاهی احساس قدرت و جوانی دارد و گاهی با چالشهای سن و سال روبهرو میشود.
هوش مصنوعی: گاهی پیشوای دین و گاهی آدم مست و شاداب، و گاه دیگر، انسان مردهای است که فقط نام او باقی مانده و یا شخصی حکیم و داناست.
هوش مصنوعی: در این دنیا هزاران مانع و حجاب را پشت سر گذاشتی تا به درک درست و واقعی از صورت و معنی چیزها دست یابی.
هوش مصنوعی: در آن سرزمینی که عشق حاکم است، تمام جلوههای زندگی دنیا همچون پردهای است که بر آن کشیده شده.
هوش مصنوعی: کسی نمیداند که این رازهای پنهان چیست. این موضوع فقط به نور عقل و روح مربوط میشود.
هوش مصنوعی: اگر چشم دل تو باز شود، از هر ذرهای میتواند صد راز و اسرار را فاش کند.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که هیچ کس نمیتواند حقیقت عالم و همه ذرات آن را در این مسیر مشاهده کند، جز زمانی که به چهره یا وجود محبوب خود نگاه کند. به عبارتی، تنها در دیدار با محبوب است که تمامی زیباییها و اسرار عالم نمایان میشود.
هوش مصنوعی: همه چیز در حال حرکت و تغییر است و از نور و روشنی بهرهمندند، اما تو به خاطر نداشتن بینایی این روشنی را نمیبینی.
هوش مصنوعی: ای کسی که از عشق بیخبری، فکر میکنی که این عشق بازی چیزی است که فقط به بازی کردن میماند.
هوش مصنوعی: دوستی تو به خاطر نداشتن چیزی با ارزش برای او، رونقی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: از او بخواه که مانند دریا باشی، حتی اگر در درون خودت نابینا باشی.
هوش مصنوعی: دل خود را در عشق غرق کن، زیرا اعماق آن پر از اسرار است و جواهرات در عمق آن نهفتهاند و نورهایی مانند امواج در آن میدرخشند.
هوش مصنوعی: زمانی که تو به سفر میروی، همانی که به دریای معنای عمیق و وسیع میرسد، بر سر راهت به زندگی و معانی تازهای دست مییابی.
هوش مصنوعی: این دریا را به گونهای بساز که در مسیرت هیچ آلودگی و غباری وجود نداشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر جان خود را در راه او فدای کنی، تمام هستی و جهانیان نیز نثار تو خواهند شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۹ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.