گنجور

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۵) حکایت پیرمرد هیزم فروش و سلطان محمود

 

یکی خیمه دران ره درگشادند

شکاری را بر آتش می‌نهادند

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۴) حکایت فخرالدین گرگانی و غلام سلطان

 

بزرگان در سخن لب برگشادند

کلید آنگه به پیش شه نهادند

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۴) حکایت شوریده دل بر سر گور

 

جز این سنگی که بر گورش نهادند

نصیبی از همه کَونش ندادند

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۴) حکایت پیمبر در شب معراج

 

ز غیب الغیب چون فرمان بدادند

زبان در پیشِ پیغامبر گشادند

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱) سکندر و وفات او

 

یکی زیبا زره زیرش گشادند

سرش ز اندوه بر زانو نهادند

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۱۱) حکایت ابرهیم علیه السلام

 

ملایک چشم بر کارش گشادند

ز کارش در گمانی اوفتادند

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۱۶ - حکایت هاروت و ماروت

 

به زهره اسم اعظم را بدادند

چو سنگ ایشان به چاه غم فتادند

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۱۸ - تمثیل آوردن بلبل منصور و اناالحق گفتن او را در حالت عشق

 

چو جام وحدتش بر کف نهادند

به خونش مفتیان فتوی بدادند

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش اول » بخش ۱ - المقالة الاولی فی التوحید

 

همه طاعات او بر هم نهادند

ز استغنای خود بر باد دادند

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش ششم » بخش ۸ - الحکایه و التمثیل

 

چو کار ایشان بهم بر می‌نهادند

در آن دام بلا با هم فتادند

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش هفتم » بخش ۸ - الحکایه و التمثیل

 

بزد در تا در زندان گشادند

یکی را داغ بر ران می‌نهادند

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش هشتم » بخش ۱ - المقاله الثمانیه

 

جهانی بار بر پشتش نهادند

به زیر بار کوهش خوی دادند

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش دهم » بخش ۱ - المقاله العاشر

 

دو کس را در ره دین تخم دادند

ره دنیا بهر کس برگشادند

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش دهم » بخش ۱ - المقاله العاشر

 

یکی دریای بی پایان نهادند

وزان دریا رهی با جان گشادند

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

چو آن گنج گهر را باز دادند

بصدقه گنج زر را درگشادند

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان

 

به‌پیش شاه رخ برره نهادند

به‌زاری پیش خسرو شه فتادند

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ

 

به یک ره هر دو لب بر هم نهادند

چو لب بر هم نشست از هم گشادند

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

چو یک دم بود دز را در گشادند

سواری بیست روی از دز نهادند

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۰ - رزم خسرو با شاه سپاهان و كشته شدن شاه سپاهان

 

گروهی کشته را از هم گشادند

گروهی خسته را مرهم نهادند

عطار
 
 
۱
۲