گنجور

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۱

 

روزی اگر گذار تو افتد بخاک من

فریاد بشنوی ز دل دردناک من

لعلت حیات میدهد ای دوست باک نیست

گر غمزه تو سعی کند در هلاک من

در عشق تست جامه جانم هزار چاک

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۲

 

ای در همه عالم پنهان تو و پیدا تو

هم درد دل عاشق هم اصل مداوا تو

با ما چو درآمیزی گویم ز سر مستی

ما جمله توایم ای جان یا خود همگی ما تو

در کسوت هر دلبر هم چهره تو بنموده

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۳

 

جان خود قربان به تیغ جان‌ستانش می‌کنم

تا بدین حیلت ببندم خویش بر فتراک او

هر کجا عشقش کشد حاشا که از وی سرکشم

عشق او سیلی است خون آشام و من خاشاک او

خواست عقل کل که داند از کمالش نیم جزو

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۴

 

باز آتشی در جان من زد عشق شورانگیز تو

نو شد جراحتهای غم از غمزه خونریز تو

ای ماه مهرآموز من دمساز عالم سوز من

جانم وفاآموز شد از جور لطف آمیز تو

هر بی نوائی کو نهد در صف عشاق تو پا

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۵

 

بیا در بزم عشق ای دل حریف درد جانان شو

برافشان جان بروی یار و از سر تا قدم جان شو

اگر ذوق و صفا خواهی نثار دوست کن جانرا

وگر کیش وفاداری به تیر عشق قربان شو

چو شاه عشق با چوگان سوی میدان جان آمد

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۶

 

بر جگر آبم نماند از آتش سودای او

خاک ره گشتم در این سودا که بوسم پای او

بستم از غیرت در دل را بروی غیر دوست

تا که خلوتخانه چشم دلم شد جای او

دارم از جنت فراغت با رخ جان پرورش

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۷

 

پای خیال سست شد در طلب وصال تو

کاش بخواب دیدمی یکنفسی خیال تو

آه که کی سپردمی راه بکوی کبریا

گر نشدی دلیل من پرتوی از جمال تو

هر که ز روی مسکنت خاک ره طلب نشد

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۸

 

ای دل و جان عاشقان شیفته لقای تو

عقل فضول کی برد راه بکبریای تو

بلبل طبع با نوا از چمن شمایلت

طوطی روح را دهن پر شکر از عطای تو

آتش جان خاکیان نفخه بی نیازیت

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۹

 

ای که در ظاهر مظاهر آشکارا کرده ای

سر پنهان هویت را هویدا کرده ای

تا بود در واحدیت مراحد را فتح باب

از تجلی اولا مفتاح اسما کرده ای

از مقام علم مطلق آمده در جمع جمع

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۱۰

 

گفته ای الیوم اکملت لکم دین الهدی

آن زمان کین رحمت مهداة اهدا کرده‌ای

تا ز مهر او تواند صبح صادق دم زدن

غرّه او را ز نور مهر غرّا کرده‌ای

تا بود شب آیتی از گیسوی مشکین او

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۱۱

 

ای وجودت مظهر اسمای حسنی آمده

وی ز جودت عالم و آدم هویدا آمده

بر قد قدرت لباس صافی لولاک چست

وز لعمرک بر سرت تاج معلا آمده

سوی اقلیم وجود از ظلمت آباد عدم

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۱۲

 

ای ز ما و من شده فانی بهنگام شهود

پس ترا بر مقعد صدق احد جا آمده

بر سر خوان ابیت عند ربی بهر تو

بی ابا هر شب اباهای مهیا آمده

از شراب لایزالی وقت نوشیدن ترا

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۱۳

 

دست بختم کوته است از دامن وصلت که هست

پایه من سست قدرت بخت والا آمده

گوهر طبعم نثار خاک پایت کی سزد

گرچه از روی شرف لؤلؤی لالا آمده

نظم من در خورد جاهت کی بود با آنکه هست

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۱۴

 

دیده متاع قلب مرا صد هزار عیب

وانگه ز روی لطف خریدار آمده

خلقی میان صومعه از انتظار سوخت

تو روی در کشیده ببازار آمده

تو گنج بیکرانی و عالم طلسم تست

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۱۵

 

ساقی بیار جامی زان باده شبانه

عشاق را نوا ده مطرب بیک ترانه

گفتا نیارمت می تا تو بها نیاری

آن می بها ندارد جانا مکن بهانه

تا طایران قدسی گردند صید عشقت

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۱۶

 

ای گنج سودای ترا کنج دلم ویرانه

شمع تجلای ترا شهباز جان پروانه

دل جای عشقت ساختم از غیر تو پرداختم

حاشا که سازم کعبه را چون کافران بتخانه

در روضه فردوس اگر دیدار بنمائی دمی

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۱۷

 

دوش خوردم از شراب عشق او پیمانه‌ای

گشت عقلم بیقرار و بیدل و دیوانه‌ای

آشنایی کرد با من عشق عالم سوز او

گشتم از دین و دل و جان و خرد بیگانه‌ای

روح قدسی مست گردد عقل دیوانه شود

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۱۸

 

ای آنکه در دیار دلم خانه کرده ای

گنجی از آنمقام بویرانه کرده ای

گه عقلها بنرگس مخمور برده

گه فتنه ها بغمزه مستانه کرده ای

عالم پر از روایح و مشک و عبیر شد

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۱۹

 

ای همچو جان سوی بدن ناگه بر ما آمده

جانها فدای جان تو ای جان تنها آمده

اندر دیار جان من تا تو چه غارتها کنی

چون برده بودی عقل و دل وز بهر یغما آمده

ترکان کافرکیش تو پیوسته با تیر و کمان

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۲۰

 

گر ماه من بتابد از بام تا بخانه

گردد جهانیان را پر آفتاب خانه

از گلشن وصالش باد ار برد نسیمی

از شرم آب گردد گل در گلاب خانه

مطلوب را چو هر جا باید طلب نمودن

[...]

حسین خوارزمی
 
 
۱
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۱۳
۱۴
sunny dark_mode