بر جگر آبم نماند از آتش سودای او
خاک ره گشتم در این سودا که بوسم پای او
بستم از غیرت در دل را بروی غیر دوست
تا که خلوتخانه چشم دلم شد جای او
دارم از جنت فراغت با رخ جان پرورش
نیستم پروای طوبی با قد رعنای او
ساکنان عالم بالا نهند از روی فخر
سر بر آن خاکی که بنهد پای بر بالای او
سنبل اندر باغ پیچیده ز دست طره اش
لاله بر دل داغ دارد از رخ زیبای او
گر ندیدی رسته از شکر نبات اینک ببین
سبزه خط بر لب شیرین شکرخای او
کلبه تاریک من خواهم که یکشب تا بروز
روشنائی یابد از روی جهان آرای او
گر ز دست من رود سرمایه سود دو کون
پای نتوانم کشیدن باز از سودای او
از سر کویش به جنت روی کی آرد حسین
نیست غیر از کوی جانان جنت المأوای او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به عشق و ارادت عمیق خود به معشوق اشاره میکند. او از درد و رنجی که از این عشق بر او رفته سخن میگوید و بیان میکند که تمام وجودش تحت تأثیر شور این عشق قرار دارد. او حتی در برابر دیگران غیرت میورزد و تنها دلش را به معشوق خود میسپارد. همچنین به زیبایی و ویژگیهای خاص معشوق اشاره میکند و از آرزوها و رویای خود برای دیدار او صحبت میکند. در نهایت، شاعر میگوید که زندگی و رستگاریاش وابسته به حضور معشوق است و بدون او، هیچ چیز برایش ارزش ندارد.
هوش مصنوعی: از شدتی که در عشق او دارم، دیگر هیچ آبی بر قلبم باقی نمانده است. در این مسیر عشق، به خاک زمین تبدیل شدهام و به قدری به عشق او مشغولم که تنها آرزویم بوسیدن پای اوست.
هوش مصنوعی: به خاطر غیرت و محبت به دوستم، در دلم را بر روی دیگران بستم تا اینکه جایگاه ویژهای برای او در دل من ایجاد شود.
هوش مصنوعی: من در آرامش بهشت هستم و از زیبایی صورت جانم لذت میبرم و به خاطر قامت دلربای او، به چیزی غیر از این نمیاندیشم.
هوش مصنوعی: ساکنان آسمانها با افتخار سر به آن زمینی میگذارند که انسان بر سینهاش قدم میگذارد.
هوش مصنوعی: سنبل در باغ به طور زیبا و دلنشین رشد کرده و با هر وزش باد، موهایش به دور هم میپیچد. در حالی که گل لاله بر دلش حسرت به دل دارد و از زیبایی رخسار او متاثر شده است.
هوش مصنوعی: اگر درختان قند را ندیدهای، حالا نگاه کن که چطور سبزهای بر لبان شیرین او رشد کرده و خطی زیبا را ایجاد کرده است.
هوش مصنوعی: من در کلبهای تاریک هستم و آرزو دارم یک شب را بگذرانم تا به صبح، با زیبایی او، روشنایی را تجربه کنم.
هوش مصنوعی: اگر همهی ثروتم از دستم برود، باز نمیتوانم از عشق او دست بکشم.
هوش مصنوعی: جز خانه محبوب کسی به بهشت نمیرود. حسین تنها از کوی جانان به بهشت میرسد و هیچ جا جز آنجا برای او بهشتی وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای صبا برگرد امشب گرد سر تاپای او
صد هزاران سجده کن در عشق یک یک جای او
جان ما را زندهٔ جاوید گردانی به قطع
گر نسیمی آوری از زلف عنبرسای او
گر سر انگشت بی حرمت به زلف او بری
[...]
سیم اگر پیش سمن لافی زد از سیمای او
سر و باری گیست تا گوید که من، بالای او
بر سر آنست مه، کز آسمان یک شب فتد
با سری در محنت سودای او، در پای او
گیسوی ده پای او، هر تا کزو بار افکنی
[...]
آنکه میگردید رای آسمان بر رای او
خون گری ای آسمان بر رای ملک آرای او
آن سرافرازی که تا او بود در عالم نبود
هیچ مردی را به مردی دست برد رای او
ای دریغا سرو بالایی که چشم کس ندید
[...]
گر مرا صد سر بوَد هر یک پر از سودای او
چون سر زلفش بیفشانم به خاک پای او
چشم ما از گریه شد تاریک چون سازیم جاش
نیست جای چشم روشن خود که باشه جای او
با خیالش مردم چشمم نمیآید به چشم
[...]
تا چمن دم زد ز لطف عارض رعنای او
گل گل است از چوب تر خوردن همه اعضای او
گوییا از شیوهٔ قدّش نشانی داد سرو
کز هوس مرغان همی میرند بر بالای او
دید نرگس عارضش را و گلِ فردوس گفت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.