ای دل و جان عاشقان شیفته لقای تو
عقل فضول کی برد راه بکبریای تو
بلبل طبع با نوا از چمن شمایلت
طوطی روح را دهن پر شکر از عطای تو
آتش جان خاکیان نفخه بی نیازیت
آب رخ هوائیان خاک در سرای تو
گشته قرار آسمان پایه قدر بنده ات
بوده و رای لامکان سلطنت گدای تو
دیده بدوخت از جهان آنکه بدید طلعتت
گشت جدا ز خویشتن هر که شد آشنای تو
هست ترا بجای من بنده بی شمار لیک
آه که بنده ترا نیست شهی بجای تو
تیغ بکش بکش مرا تا برسی بکام دل
جان هزار همچو من باد شها فدای تو
پیش سگان کوی تو جان برضا همی دهم
جان حسین اگر بود واسطه رضای تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و شیدایی نسبت به محبوب میپردازد. شاعر از دل و جان عاشقانهاش صحبت میکند و میگوید که عقلش در مقابل عظمت محبوب ناتوان است. او به زیبایی و لطافت محبوب مانند بلبل و طوطی اشاره کرده و از شوق و نیاز به او سخن میگوید. عشق به محبوب به حدی است که حتی آسمان نیز به خاطر او آرامش دارد و هر که او را ببیند، از خود بیخود میشود. شاعر تأکید میکند که بندههای زیادی برای محبوب وجود دارند، اما هیچکس به اندازه خودش نمیتواند به او خدمت کند. در نهایت، او آرزو میکند که حاضر است جانش را برای محبوب فدای کند و حتی اگر لازم باشد، جانش را در راه او بدهد.
هوش مصنوعی: ای دل و جان عاشقان! چطور میتوان عقل بیفایده را در جستجوی عظمت و جلال تو به کار برد؟
هوش مصنوعی: پرندهای با صدای دلنواز از زیبایی تو در باغ گلها صحبت میکند و روح تو را مانند طوطی سیراب از نعمتها و لطفهای خود پر میکند.
هوش مصنوعی: آتش عشق و اهتمام انسانها به تو نیاز دارد، همانطور که آب و هوای سرزمینات به تو وابستهاند.
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر تو آرامش یافته است و وجود تو پایهای برای قدر و ارزشمند شدن است. همچنین، دلیل سلطنت و قدرت در عالم بینهایت، وجود توست.
هوش مصنوعی: هر کسی که زیبایی تو را دید و با تو آشنا شد، چنان تحت تاثیر قرار گرفت که خود را از دنیای دیگر جدا کرد و فقط به تو توجه کرد.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که هرچند افراد زیادی وجود دارند که میتوانند جایگزین من شوند، اما افسوس که هیچ کس نمیتواند جای تو را بگیرد.
هوش مصنوعی: مرا به سختی بکش تا به خواستهات برسی، که جان هزاران نفر همچون من فدای توست.
هوش مصنوعی: من با کمال رضایت جان خود را در راه عشق تو فدای میکنم، حتی اگر حسین هم سبب این رضایت باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
داد دلم به دست غم طره دلربای تو
برد به عرض بوسه جان عارض جانفزای تو
گر دل و جان ز دست شد غم نخورم برای خود
زانکه چه جان چه خاک ره گر نبود برای تو؟
دل که بود که دم زند تا ندهد مراد تو؟
[...]
ای دل مبتلای من شیفتهٔ هوای تو
دیده دلم بسی بلا آن همه از برای تو
رای مرا به یک زمان جمله برای خود مران
چون ز برای خود کنم چند کشم بلای تو
نی ز برای تو به جان بار بلای تو کشم
[...]
ای دل و جان عاشقان شیفتهٔ لقای تو
سرمهٔ چشم خسروان خاک در سرای تو
مرهم جان خستگان لعل حیات بخش تو
دام دل شکستگان طرهٔ دلربای تو
در سر زلف و خال تو رفت دل همه جهان
[...]
جان و سر تو ای پسر نیست کسی به پای تو
آینه بین به خود نگر کیست دگر ورای تو
بوسه بده به روی خود راز بگو به گوش خود
هم تو ببین جمال خود هم تو بگو ثنای تو
نیست مجاز راز تو نیست گزاف ناز تو
[...]
ای به تو آرزویِ من بیشتر از جفایِ تو
سر برود ولی ز سر کم نشود هوایِ تو
دشمن و دوست گو بکن هر غرضی که ممکن است
جور همه جهانیان من بکشم برای تو
باقیِ عمر بر درت سر بنهم به بندگی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.