حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴
رشتهٔ تسبیح بگسستیم ما
بر میان زنار بربستیم ما
جز غمت کو بود با ما همنفس
در بروی جملگی بستیم ما
پیشهٔ ما رندی و میخواره گیست
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱
آمده از خود به تنگ کو سرِ دار فنا
نوبت منصور رفت گشته کنون دور ما
تا نکنی ترک سر پای در این ره منه
خود ره عشق است این هر قدمی صد بلا
موجهٔ طوفان عشق کشتی ما بشکند
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳
گرمهٔ من برافکنَد، از رخ خود نقاب را
گوشهنشین کند ز غم، خسروِ آفتاب را
خال سیه مگو بر آن، لعل گرانبها بوَد
جوهریِ ازل زده، نقطهٔ انتخاب را
تاب و توان ربودهای، از دل ناتوان من
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸
وجودش بس ز حق دارد مزایا
غدانی مریة منه البرایا
دل از من برده شوخ مه لقائی
تناهی حسنه اقصی القصایا
بتی سنگین دلی سیمین عذاری
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶
تا شدی آینهٔ مهر رخت سینهٔ ما
میدهد تاب به مهر فلک آیینهٔ ما
راست شد بر قد ما خلعت سلطانی گل
که بود گنج وجود تو بگنجینهٔ ما
گر همه کین رقیبست ز دل برکندیم
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵
جرعهٔ ما را ز لعل می پرستش مشکل است
گوشه چشمی بما از چشم مستش مشکل است
آنکه عالم را به تیغ بی نیازی قتل کرد
گر بیارد در حساب مزد دستش مشکل است
پسته تنگ دهانش نکته سر بسته ایست
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶
ای من فدای عاشقی هرچندخونخوارمن است
خار غمش گو جا کند در سینه گلزار من است
دادم نخستین دل بدودرسینه کشتم مهراو
لیکن مدام آن جنگجودرقصد آزار من است
تا تار گیسو ریخته جانها بتارآویخته
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷
به چار سوق طریقت بجز متاع محبت
بکار نیست قماشی بنزد اهل حقیقت
به چشم اهل حقیقت شود مجاز حقیقت
شریعت است طریقت طریقت است شریعت
همه نظام نبوت بنصه کثرت و آداب
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶
نی رحم ترا باین فکار است
نی بی تو مرا دمی قرار است
کی یاد کنی ز بلبل خویش
ای گُل که ترا چو من هزار است
پیشت دُر اشک مردم چشم
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱
دل و دین بتی نامسلمان گرفت
بیک عشوهٔ کشور جان گرفت
بت سبزوار از خط سبزه وار
بخد خور آسا خراسان گرفت
ز پیکان او یافت حظی دلم را
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵
باغ و گل و مل همه مهیاست
هنگام تفرج و تماشاست
بخرام برون که بهر تعظیم
عمری است بباغ سرو برپاست
نرگس همه روز چشم بر راه
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲
چون دست قضا رشته اعمار برشت
بگسیختنش خامهٔ تقدیر نوشت
از حکم ازل نه رسته برنا و نه پیر
وز دام اجل نه جسته زیبا و نه زشت
افشاند در این مزرعه هر کس تخمی
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶
ای نقش چکل چو گل محدث
لم تحلف ان تفی و تحنث
از هجر رخ تو تلخکامم
عن منطق المنی تحدث
تنیت لی الشباب عمری
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳
مستانه بیرون تاخته تا عقل و دین یغما کند
با چشم جادو ساخته تا عالمی شیدا کند
بربسته مژگان تو صف تا عالمی سازد تلف
دل میبرد از هر طرف چشم تو وحاشا کند
غارت کند از یک نگه دین و دل آن چشم سیه
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳
دل بشد از دست یاران فکر درمانش کنید
مرهم زخم عجین از آب پیکانش کنید
شهسوارم میرود ای اشک راهش را ببند
ای سپاه ناله زود آهنگ میدانش کنید
گر رود از اشک سیل انگیز و آه شعله خیز
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲
در دل از شمع رخش انجمنی ساختهاند
بی گل و سنبل و نسرین چمنی ساختهاند
از کران ازلی تا به کران ابدی
درج در کسوت یک پیرهنی ساختهاند
وه چه عقد النظری نی نی سرالسر است
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴
دل نبود آن دلی که نه دله باشد
مشغله را کن یله مشعله باشد
نامهٔ حق است دل بحق بنگارش
نیست روا پرنقوش باطله باشد
گام بره چون زنی که در پی کامی
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴
در دام خود کی افکند صیاد عشق اهل هوس
آری ندیده دیدهٔ شاهین کند صید مگس
نی سودی اندر پیشهها نی حاصلی ز اندیشهها
عشقی به روی کار بر حق سخن اینست و بس
ای دلبر بیمهر من بی مهر رویت ذره سان
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳
ای که ریزی بدل ریشم از آن حقه نمک
حقه بازی ز دهان تو بیاموخت فلک
جلوه گر چون بخرامی تو بود ذکر ملک
بهر پاس تو زهر چشم یداللّه معک
یک طرف ریخته از بی گنهان خون و ز مکر
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴
زدی مشاطهات شانه به سنبل
که میآرد صبا بوی قرنفل
ببین از ناب می بر عارضش خوی
چو شبنم صبحدم بنشسته بر گل
چه سازم با دلی کورا نباشد
[...]