باغ و گل و مل همه مهیاست
هنگام تفرج و تماشاست
بخرام برون که بهر تعظیم
عمری است بباغ سرو برپاست
نرگس همه روز چشم بر راه
سنبل همه عمر در تمناست
تا پات مباد رنجه گردد
برروی زمین ز سبزه دیباست
تا باز چو شور چشمت انگیخت
کز شهر غریوفتنه برخواست
هر قدر بظرف حسن گنجید
مشاطهٔ صنع بروی آراست
سر دفتر لعبتان شوخت
سر کردهٔ لولیان زیباست
مست از می لعل اوست اسرار
امروز چه حاجتش بصهباست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت معشوق میپردازد و از زبان شاعر احساسات عمیق عشق و اشتیاق به معشوق را به تصویر میکشد. شاعر به ویژگیهای ظاهری معشوق مانند موی زیبا، ابروهای خوشفرم و چشمان دلربا اشاره میکند و تأکید میکند که عشق به معشوق هرگونه پلیدی و ناامیدی را از دل او پاک کرده است.
همچنین او به تأثیرات عشق که زندگیاش را تحت تأثیر قرار داده است، میپردازد و میگوید که حتی دردها و مشکلاتش نیز زیبایی عشق را کمرنگ نمیکند. شاعر در نهایت عشق را به نوعی راز و رمز میداند که فراتر از فهم عادی بشر است و به بازیافت و وصال در عشق اشاره میکند.
بهطور کلی، این شعر نمایانگر یک عشق عمیق و روحانی است که در آن معشوق به عنوان زیباترین و ارزشمندترین وجود در زندگی شاعر معرفی میشود.
هوش مصنوعی: باغ و گل و زنبور عسل همه آمادهاند و وقت مناسب برای گشت و گذار و لذت بردن از زیباییها فرا رسیده است.
هوش مصنوعی: به بیرون برو و با شکوه و احترام خود را نشان بده؛ چرا که سالهاست که باغ سرو، آمادهٔ استقبال از توست.
هوش مصنوعی: نرگس هر روز منتظر است و سنبل تمام عمر در آرزوی اوست.
هوش مصنوعی: تا زمانی که پاهایت روی زمین نرود، از نرمی و لطافتی که در سبزه وجود دارد، بهرهمند خواهی بود.
هوش مصنوعی: در انتظار هستم تا دوباره شوری که در چشمانت وجود دارد، مرا به حرکت درآورد و از بیرون از شهر با صدای بلندی که ایجاد کردهای، برخیزم.
هوش مصنوعی: هر چه زیبایی در دل دارد، به زیباترین شکل ممکن به نمایش گذاشته میشود.
هوش مصنوعی: در دفتری که بازیهای زیبا و شیرین دارد، تزیینات و چیدمان این بازیها همچون سر و شکل دلپذیری از جوانان خوشسیماست.
هوش مصنوعی: شراب قرمز او باعث سرمستی من شده است و امروز هیچ نیازی به نوشیدن شراب سفید ندارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا نقش خیال دوست با ماست
ما را همه عمر خود تماشاست
آنجا که جمال دلبر آمد
والله که میان خانه صحراست
وانجا که مراد دل برآمد
[...]
برخیز که موسم تماشاست
بخرام که روز باغ و صحراست
امروز بنقد عیش خوشدار
آن کیست کش اعتماد فرد است
می هست و سماع و آن دگر نیز
[...]
زین چار خلیفه مُلک شد راست
خانه به چهار حد مهیاست
این خاک ز لطف نور برخاست
وانگاه روان شد از چپ و راست
شد جانوری که آشیانش
برتر ز ضمیر و وهم داناست
هر لحظه ز فیض و فضل آن نور
[...]
شوری ز شرابخانه برخاست
برخاست غریوی از چپ و راست
تا چشم بتم چه فتنه انگیخت؟
کز هر طرفی هزار غوغاست
تا جام لبش کدام می داد؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.