گنجور

 
حکیم سبزواری

آمده از خود بتنگ کو سردار فنا

نوبت منصور رفت گشته کنون دور ما

تا نکنی ترک سرپای در این ره منه

خود ره عشق است این هر قدمی صد بلا

موجهٔ طوفان عشق کشتی ما بشکند

دست ضعیفان بگیر بهر خدا تا خدا

خضر رهی کو که ما عاجز و درمانده‌ایم

کعبه مقصود دور خار مغیلان به پا

از کف من برده دل آن بت پیمان گسل

رشک بتان چو گل غیرت ترک خطا

کیش تو عاشق کشی مهر و وفا کار من

از لب تو حرف تلخ وزلب من مرحبا

گرچه نکردی قدم رنج ببالین من

لااقل از بعد مرگ بر سرخاکم بیا

سینهٔ اسرار را محرم اسرار ساز

ای تو بزلف و برخ رهزن وهم رهنما

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیر معزی

بر دل ما تا که هست نقش خرد پادشا

جون خرد اندر دل است نقش تو در جان ما

رای تو چون‌ کوکب است همت تو چون سما

حلم تو و طبع توست همچو زمین و هوا

خاقانی

عشق بیفشرد پا بر نمط کبریا

برد به دست نخست هستی ما را ز ما

ما و شما را به نقد بی خودیی در خور است

زانکه نگنجد در او هستی ما و شما

چرخ در این کوی چیست؟ حلقهٔ درگاه راز

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
عطار

مورچهٔ خط تو، کرد چو موری مرا

کی کند ای مشک مو مور تو چندین جفا

روی تو با موی و خط مور و سلیمان به هم

موی تو هندو لقب مور تو طوطی لقا

چون به بر مه رسید مورچه بر روی تو

[...]

مولانا

چند گریزی ز ما ؟ چند روی جا به جا ؟

جان تو در دست ماست همچو گلوی عصا

چند بکردی طواف گرد جهان از گزاف

زین رمه پُر ز لاف هیچ تو دیدی وفا ؟

روز دو سه‌ ای زحیر گِردِ جهان گشته گیر

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
همام تبریزی

چون سحر از بوی گل گشت معطر هوا

از نفس یار ما داد نشانی صبا

نه چه سخن باشد این چیست صبا تا کنم

نسبت بوی خوشش با نفس یار ما

کرد طلوع آفتاب یار درآمد ز خواب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه