حکیم نزاری » ادبنامه » دیباچه » بخش ۱
سپاس و ستایش خداوند را
خداوند بیمثل و مانند را
که ما را خرد داد و جان آفرید
سپهر و زمان و مکان آفرید
خداوند خلق و خداوند امر
[...]
حکیم نزاری » ادبنامه » دیباچه » بخش ۲
گرت راه باید به اهل صفا
طلب کن ز ذُریۀ مصطفی
به حبل المتین در زن ای دوست دست
که کس جز بدین از ضلالت نرست
چو خواهی که یابی خلاص از ظلام
[...]
حکیم نزاری » ادبنامه » باب اول - در متابعت و مطاوعت پادشاه » بخش ۱
الا ای برادر به سمع قبول
بباید شنیدن حدیث از رسول
خردمند را این سخن یاد گیر
بُوَد در جهان از دو دَر ناگزیر
یکی بر در حق به شکر و سپاس
[...]
حکیم نزاری » ادبنامه » باب اول - در متابعت و مطاوعت پادشاه » بخش ۲ - حکایت
رسیدیم وقتی به رستاق ری
دهی بود از عرصه هر کوی (؟)
به تعجیل می آمدیم از عراق
به اسبان عنان داده همچون براق
گروهی مصاحب فرود آمدیم
[...]
حکیم نزاری » ادبنامه » باب دوم - در آداب صادق و احتمال بر مجاهده » بخش ۱
در ابداع، قسّام لیل ونهار
نهادست ارکان عالم چهار
برین چار هر یک سه معنی دهد
که شرحش زبان قلم می دهد
بود آتشش سرکش و تند و تیز
[...]
حکیم نزاری » ادبنامه » باب دوم - در آداب صادق و احتمال بر مجاهده » بخش ۲ - حکایت
غلام هنرمند زیرک ایاز
که بودی بدو چشم محمود باز
درآمد به حضرت بر استاد پیش
نگهداشت چون بندگان راه خویش
به رویش نظر کرد محمود و گفت
[...]
حکیم نزاری » ادبنامه » باب سوم - در احترام فرمان پادشاه داشتن و به رضای او تسلیم بودن » بخش ۱
ز هر نوع در مملکت کارهاست
که شه را در آن هر یک اسرارهاست
تو گردانی و گر ندانی خموش
چو فرمان دهد هر چه گوید بکوش
وگر چند پیش تو کاری است خرد
[...]
حکیم نزاری » ادبنامه » باب سوم - در احترام فرمان پادشاه داشتن و به رضای او تسلیم بودن » بخش ۲
از آن پادشا ای برادر گریز
که خود کام و تند است و بدرام و تیز
و زان هم که از فرط ناز و نعیم
کند بار خشم تنعّم دو نیم
و زان هم که دارد حسد در نهاد
[...]
حکیم نزاری » ادبنامه » باب سوم - در احترام فرمان پادشاه داشتن و به رضای او تسلیم بودن » بخش ۳
مدارا کند ناصح شهریار
که بنشاند آن آتش پُر شرار
به تدریج ساکن کند خوش خوشش
بکوشد مگر کم کند آتشش
چه کار عظیم است و دشوار و سخت
[...]
حکیم نزاری » ادبنامه » باب سوم - در احترام فرمان پادشاه داشتن و به رضای او تسلیم بودن » بخش ۴
به وسع توانایی و تاب و توش
دمادم به خدمت زیادت بکوش
فرامُش مکن خویش را ای پسر
که ایمن نباشی به مال و به سر
چو خواهی که کسب سعادت کنی
[...]
حکیم نزاری » ادبنامه » باب سوم - در احترام فرمان پادشاه داشتن و به رضای او تسلیم بودن » بخش ۵
چو از دور خواند تورا پادشاه
بنزدیک خویشت دهد جایگاه
اگر چند جای نشست تو نیست
ولی در مکاس تکلّف مَایست
چو فرمود حالی بباید نشست
[...]
حکیم نزاری » ادبنامه » باب سوم - در احترام فرمان پادشاه داشتن و به رضای او تسلیم بودن » بخش ۶
هوا و مراد خداوندگار
ببایست بر خود کند اختیار
چو خواهی که باشی ز خاصان شاه
حجاب تو بر گیرم از پیش ماه
ببُر دوستی از قرینان خویش
[...]
حکیم نزاری » ادبنامه » باب سوم - در احترام فرمان پادشاه داشتن و به رضای او تسلیم بودن » بخش ۷ - حکایت
براهیم ادهم به حمام بود
مگر احتیاجش به حجام بود
تراشنده گفتش که خیزای فقیر
برین تخته یک ساعت آرام گیر
گرت نیست چیزی بمزد تراش
[...]
حکیم نزاری » ادبنامه » باب چهارم - در راستی و امانت داری » بخش ۱
به گفتار و کردار اگر راستی
به یک دل دو عالم بیاراستی
بجز بوده باز از گذشته مگوی
و گر می توانی در آن ره مپوی
مگو نیز در حال جز آنک هست
[...]
حکیم نزاری » ادبنامه » باب چهارم - در راستی و امانت داری » بخش ۲ - حکایت
قوی همّتی از رجال کِبار
که بر وعظ بردی به سر روزگار
به اصحاب تنبیه کردی مدام
که از نفس باید کشید انتقام
بکوشید تا گر ز ساقی دَوْر
[...]
حکیم نزاری » ادبنامه » باب پنجم - در اجتهاد و احتیاط کردن » بخش ۱
به جایی که شاه از تو دارد حجیب
مرو تا توانی بترس از نهیب
که نفرت پذیرد چو شرم آیدش
به وحشت ز تو طبع بگزایدش
ز وحشت کراهیّت آید پدید
[...]
حکیم نزاری » ادبنامه » باب پنجم - در اجتهاد و احتیاط کردن » بخش ۲ - حکایت
یکی مرد نحوی به کشتی نشست
درِ راحت و امن بر خود ببست
ز کشتی یکی مدرسه ساخته
دماغ از خرد پاک پرداخته
چو لنگر گرانجان چو کشتی سبک
[...]
حکیم نزاری » ادبنامه » باب ششم - در فرصت نگاه داشتن و حاجت خواستن » بخش ۱
اگر حاجتی داری از پادشاه
ازوجز به لطف و مدارا مخواه
نگه دار فرصت، در ان وقت گوی
که باشد ملک خوشدل و تازه روی
به هر حال تخفیف ابرام کن
[...]
حکیم نزاری » ادبنامه » باب ششم - در فرصت نگاه داشتن و حاجت خواستن » بخش ۲ - حکایت
شنیدم که وقتی علی الاتفاق
سفر کرد عطّار سوی عراق
مَه روزه برخاست از بامداد
ز دروازۀ شهر بیرون فتاد
به حاجت درون، شد به ویرانهای
[...]
حکیم نزاری » ادبنامه » باب هفتم - در حُسّاد و اقران و معاندان درگاه » بخش ۱
ز حُسّاد ایمن مباش ای عزیز
که با دوستان دشمنت هست نیز
به پرهیزگاری زبانشان ببند
که پرهیزگار ایمن است از گزند
اگر چند باشی ز عیب و عوار
[...]