فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را
چو جامه چاک زد ماه دو هفته
پدید آورد نسرین شکفته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال
مه و خورشید هر دو رخ نهفته
به سان عاشق و معشوق خفته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال
بزه از تیر او ایمن بخفته
میان سبزه و لاله نهفته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۰ - آگاهى یافتن ویرو از بردن شاه ویس را
یکی را خانهٔ شادی کَشُفته
یکی را باغ پیروزی شکفته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو
دهان چون غنیچهٔ گل ناشکفته
بدو در، سی و دو لؤلؤ نهفته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
خرد آواره گشته هوش رفته
دل اندر تن نه بیدار و نه خفته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
وزان پس دیدمش بامن بخفته
بر سیمین من در برگرفته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
مرو را دید چون ماه دو هفته
میان عقدهء هجران گرفته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
تو خورشیدی و او ماه دو هفته
چو او سروست و تو شاخ شکفته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۹ - رفتن دایه بار دیگر به پیش ویس و حال گفتن
همی تا این سخن باشد نهفته
بدو بر ما بلا را چشم خفته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
تو دیگر دوست را در برگرفته
میان قاقم و سنجاب خفته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۲ - بردن شاه موبد ویس را به دز اشکفت و صفت دز و خبر یافتن رامین از ویس
کنون تازه مکن آزار رفته
به کینه مشکن این شاخ شکفته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد
نشاید ویس من در خاک خفته
شهنشه دیگری در بر گرفته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
چرا خسپم توم در بر نخفته
چرا جان دارم از پیشت برفته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
خداوندی چو شه زین در برفته
به من چندین نصیحتها بگفته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
گذر کن بر دو نسرین شکفته
یکی پیدا یکی از من نهفته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
پدید آمد مرو را یار خفته
میان گل به سان گل شکفته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
بدان خوشی به کام خویش خفته
بگرد ما گل و نسرین شکفته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
اگر فرمان بری ماه دو هفته
نباشی یاد گیر از کار رفته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل
گل گلبوی شد چون گل شکفته
چو سروی در زر و گوهر گرفته