گنجور

 
۱
۲
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷ - برون آمدن سلطان از اصفهان و داستان گویندهء کتاب

 

که مهمان داری و چاکر نوازی

به کام دوست دشمن را گدازی

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین

 

گروهی در نشاط و اَسپْ‌تازی،

گروهی در سِماع و پا‌یْ‌بازی.

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر

 

به هم رُستند آنجا دو نیازی.

به هم بودند روز و شب به بازی.

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو

 

بدو گفت ای گرانمایه نیازی

چرا جان در تباهی میگدازی

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۴ - اندر بستن دایه مر شاه موبد را بر ویس

 

وگر این چاره کت گفتم نسازی

تو نیز از بخت من هرگز ننازی

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ

 

جهان در چشم دانا هست بازی

نباشد هیچ بازی را درازی

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۸ - دیدن ویس رامین را و عاشق شدن بر او

 

سزد گر با چنین رخ عشق بازی

سزد گر با چنین دلبر بسازی

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین

 

معلم چون کند دستان نوازی

کند کودک به پیشش پای بازی

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۵ - آگاه شدن موبد از رفتن رامین نزد ویس

 

به میدان اسپ تازی نیک تازی

همیدون گوی تنها نیک بازی

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را

 

تو چاره دانی و نیرنگ بازی

نگر در کار ما چاره چه سازی

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد

 

نگر تا از هوای او ننازی

که گر نازی ز نازش بر مجازی

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد

 

شبی مادر بدو گفت ای نیازی

چرا از رنج و اندُه می‌گدازی

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۳ - زارى کردن ویس از رفتن رامین

 

از این هجرت بدین هول و درازی

همه دردی به چشمم گشت بازی

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس

 

هر آن کاری که چارش بیش سازی

چو کام دل بیابی بیش نازی

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن به‌گوى رامین را

 

شد از تو روزگار لهو و بازی

تو در میدان بازی چند تازی

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۱ - اندر پند دادن شاه موبد ویس را و سرزنش کردن

 

اگر با من به مهر دل بسازی

دگر ره نرد بی راهی نبازی

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس

 

زمانی خرمی کردند و بازی

بپیچیده به هم هر دو نیازی

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى

 

برین سان تن گدازی دل نوازی

خوش آوازی سرافرازی بنازی

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۳۳