فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷ - برون آمدن سلطان از اصفهان و داستان گویندهء کتاب
که مهمان داری و چاکر نوازی
به کام دوست دشمن را گدازی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین
گروهی در نشاط و اَسپْتازی،
گروهی در سِماع و پایْبازی.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر
به هم رُستند آنجا دو نیازی.
به هم بودند روز و شب به بازی.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱ - نامه نوشتن دایه نزد شهرو و کس فرستادن شهرو به صلب ویس
نه فرزندِ نیازی را نوازی،
نه بر دیدارِ او یک روز نازی.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو
بدو گفت ای گرانمایه نیازی
چرا جان در تباهی میگدازی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۴ - اندر بستن دایه مر شاه موبد را بر ویس
وگر این چاره کت گفتم نسازی
تو نیز از بخت من هرگز ننازی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
جهان در چشم دانا هست بازی
نباشد هیچ بازی را درازی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۸ - دیدن ویس رامین را و عاشق شدن بر او
سزد گر با چنین رخ عشق بازی
سزد گر با چنین دلبر بسازی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین
معلم چون کند دستان نوازی
کند کودک به پیشش پای بازی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۵ - آگاه شدن موبد از رفتن رامین نزد ویس
به میدان اسپ تازی نیک تازی
همیدون گوی تنها نیک بازی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را
تو چاره دانی و نیرنگ بازی
نگر در کار ما چاره چه سازی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد
نگر تا از هوای او ننازی
که گر نازی ز نازش بر مجازی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد
شبی مادر بدو گفت ای نیازی
چرا از رنج و اندُه میگدازی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۳ - زارى کردن ویس از رفتن رامین
از این هجرت بدین هول و درازی
همه دردی به چشمم گشت بازی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
هر آن کاری که چارش بیش سازی
چو کام دل بیابی بیش نازی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
نه او با تو نماید رودسازی
نه تو او را نمایی دلنوازی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن بهگوى رامین را
شد از تو روزگار لهو و بازی
تو در میدان بازی چند تازی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۱ - اندر پند دادن شاه موبد ویس را و سرزنش کردن
اگر با من به مهر دل بسازی
دگر ره نرد بی راهی نبازی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس
زمانی خرمی کردند و بازی
بپیچیده به هم هر دو نیازی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
برین سان تن گدازی دل نوازی
خوش آوازی سرافرازی بنازی