میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۱
دل دیوانه بدر شد سحر از خانه ما
شام شد باز و نیامد دل دیوانه ما
روزنی بود در این خانه که گاهی خورشید
تابشی داشت ز روزن بسوی خانه ما
روزن خانه فرو بسته شد از چشم حسود
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۶
ای برده دل ما و سپرده دل خود را
آتش زده با خرمن ما حاصل خود را
تو دین و دل خویش سپرده بحریفان
ما یاوه سپرده بتو دین و دل خود را
ای مرغ دلت بسمل ترکان کماندار
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۲
یارب بدست ما که داد امشب گریبان ترا
ندهیم تا دامان حشر از دست دامان ترا
نیکت چو جان آرم ببریکدست آرم بر کمر
گیرم بآن دست دگر زلف پریشان ترا
طفل یتیم و سلب سرخ هر چند میدانند حیف
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۴
خریدستی بهیچ ایخواجه ما را
نمیدانی از آن قدر و بها را
بجای زر مخر خواجه توانگر
ز کوته دانشی این شهر و آرا
نمیدانم چرا کردی فراموش
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۷
آنکو سرشت مهر تو اندر سرشت ما
هجر تو را نوشت چرا سرنوشت ما
گشتیم خاک ما، که مگر دست روزگار
روزی زند ببام و در دوست خشت ما
ما را بجرم عشق بدوزخ اگر برند
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۷۷
شکسته زلف یکی ترک مست یار منست
که آرمیده چو جان سخت در کنار من است
بهر چه امر کند من باختیار ویم
بهر چه حکم کنم او باختیار من است
شبی که دیرتر آیم بخانه از بازار
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۸۷
زمامم در کف پیری فقیر است
که در معنی امیران را امیر است
بصورت ژنده پوشی سخت خلقان
بمعنی صاحب تاج و سریر است
رخش تابنده تر از مهر تابان
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۸۸
من که بی پیمانه مستم حاجت پیمانه نیست
جان من میخانه شد جایم اگر میخانه نیست
نیست مر دیوانگانرا رای بزم عاقلان
عاقلانرا گر سری با صحبت دیوانه نیست
ما بکوی نیستی کردیم منزل ای غلام
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۹۲
دوستان نوبت سپیده دم است
وقت صبح است و سخت مغتنم است
نرود تا دمی، نمی آید
دم دیگر که عمر از این دودم است
وقت را سیف قاطع آوردند
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۹۶
عشق است که اندر دو جهان راه نجات است
بحریست که یک چشمه از آن آب حیات است
بحر است و چه بحر است نه قلزم نه محیط است
شط است و چه شط است نه جیحون نه فرات است
دارای جهان است که بالای جهانست
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸
شب دوشین که روز فرهی بود
مرا در بر یکی سر و سهی بود
شبی تاریک و خفته چشم اغیار
تو گفتی گیتی از مردم تهی بود
نه کس را آگهی بود از شب ما
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۸
لطف تو سنگ را بنظر گوهر آورد
مهر تو خاک را بتجلی زر آورد
صد کاروان ز جود تو در هر نفس روان
آنصد چو بر گذشت، صد دیگر آورد
هر شب مرا بدفع حوادث بخوابگاه
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۳
عشق آمد و یکباره ز خود بی خبرش کرد
از زلف پریشان خود آشفته ترش کرد
عشق آمد و درخاطر او رنگ وفا ریخت
از حال دل غمزدگان باخبرش کرد
آن زلف که یک موی نبودش بخطا کار
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۵ - درباره منزل خود در رود کنگ
در رود کنگ دره تنگی گرفتهایم
بر طرف کوه، غار پلنگی گرفتهایم
در هم کشیده روی ز سنگیندلان شهر
کنج دهی و گوشه سنگی گرفتهایم
رخشنده گوهریم که اندر درون سنگ
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۸
گر میخری شکسته تو خود ما شکسته ایم
ور خسته میپذیری ما سخت خسته ایم
لطف تو میگشاید اگر کار بسته را
ما پای خود بدست خود ایدوست بسته ایم
ای خضر رهنما نظری کن بما که ما
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۶
من صراحی بزیر کش دارم
بمی ناب وقت خوش دارم
در بر زاهدان یاوه سرای
لفچ افتاده لب خمش دارم
وقت شیرین از آن عزیزتر است
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۷
خیز ای همدم که یکدم ناله و زاری کنیم
توبه از بدکار و از زشت کرداری کنیم
تا بکی بیهوه گفتاری بیا ای همنشین
سخت بیزاری از این بیهوه گفتاری کنیم
کس نیارد کرد از یاران چو یاری روز مرگ
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۴
اگر بگسستی از ما، غم نداریم
کزین بکسیختن ما کم نداریم
نداری گر سر پیوند ما تو
برو آسوده زی ما هم نداریم
بر ابرو گر تو از اندیشه ما
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۸
ز لعل دلکشت ای یارجانی مطلبی دارم
سخن ناگفته از خجلت نهان زیرلبی دارم
بامیدی که لبیکی رسد یا نامه و پیکی
همه شب بی زبان بادوست یارب یاربی دارم
همه روزم چه مسجد وقف زهاد و ریاکاران
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۲
ما چرا سخت در این حلقه گرفتار شدیم
خواب بودیم، چه افتاد که بیدار شدیم
نیست بودیم از این نشاء چرا هست شدیم
مست بودیم از این می ز چه هشیار شدیم
لعل بودیم در این خاک چرا سنگ شدیم
[...]