یارب بدست ما که داد امشب گریبان ترا
ندهیم تا دامان حشر از دست دامان ترا
نیکت چو جان آرم ببریکدست آرم بر کمر
گیرم بآن دست دگر زلف پریشان ترا
طفل یتیم و سلب سرخ هر چند میدانند حیف
یارب منم کاینسان برم سلب زنخدان ترا
برخیز و پا نه در چمن دوری بزن با نسترن
تا بو که بیند سر و بن قد خرامان ترا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از معشوق خود میخواهد که در کنار او بماند و او را ترک نکند. او به زیباییهای معشوق اشاره میکند و میگوید که حتی اگر او شکست بخورد و از دستش برود، باز هم نمیخواهد که از او فاصله بگیرد. شاعر از معشوق میخواهد که با او در باغ قدم بزند و زیباییهایش را به نمایش بگذارد. در کل، احساس عشق و وابستگی عمیق به معشوق در این شعر به وضوح نمایان است.
هوش مصنوعی: ای خدا، کاری کن که امشب ما به گریبان تو دست نزنیم، تا روز قیامت نیز از دامن تو دور نمانیم.
هوش مصنوعی: دست راست خود را به تو میسپارم و با دست چپم زلفهای پریشان تو را میگیرم.
هوش مصنوعی: این بیت به حالتی اشاره دارد که کودک یتیمی، در غم و اندوهی عمیق به سر میبرد و از خداوند درخواست میکند که چرا برخی افراد به او ظلم میکنند. او در دلگری میگوید که حیف است که انسانها به جای مهربانی و محبت، به او آسیب میزنند و به سلب آرامش او ادامه میدهند.
هوش مصنوعی: بپاخیز و با نسترن در دشت بچرخ، تا دیگران قد و قامت خوشتراش تو را ببینند و از زیباییات لذت ببرند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.