گنجور

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۱

 

صبح باز آمد و شب گشت نهان

موکب روز بسر آراست جهان

باز از هر طرف اصحاب بهار

غارت آورد بر افواج خزان

موکب شاه جهان در جنبش

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۲

 

صبح عید و دهر خرم از بهار است اینچنین

یاجهان یکسر بعهد شهریار است اینچنین

این منم یا آفتاب از رای دارای جهان

زرد روی و تیره روز و خاکسار است اینچنین

زر مگر از روی دشمن رنگ بگرفتست وام

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۳

 

ماه بزم افروزم امشب بی نقاب است آنچنان

یاعیان در ظلمت شب آفتاب است آنچنان

لطفها پنهان بقهرش شهد ها در زیر زهر

در گمان خلقی که با من در عتاب است آنچنان

در بهای یک نگه دل برد و جان خواهد زمن

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۴

 

دگرانند بهر سو نگران

من بسوی تونهان از دگران

آنکه بگشود زروی تو نقاب

بست بر دیده ی این بی بصران

ورنه حاشا تو در آیی از در

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۵

 

لله الحمد نمردیم و بدیدیم چنین

که نه یاریست زما شاد و نه خصمی غمگین

دلی افسرده ز عشق و سری آزرده ز عقل

سینه ای خسته ز مهر و نظری بسته زکین

سبحه ای رشته اش از طره ی ترسابچگان

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۶

 

گر نمیخواهی غمینم ساختن،شادم مکن

ور نمیخواهی خرابم کردن، آبادم مکن

چند، گه نومید باید بود، گه امیدوار

یا فراموشم مکن ای دوست یا یادم مکن

زحمت از خاک درت بردن بمردن خوشتر است

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۷

 

دل بدست آرو هر چه خواهی کن

بی زر و زور پادشاهی کن

سیمگون ساعدی و مه سیما

حکم از ماه تا بماهی کن

در هم آمیخت طلعت و زلفت

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۸

 

خِیرِ مَقدَم عشق آمد باز و غم رفت از میان

مقدم او هم مبارک باد بر دل هم به جان

بود جان بیت‌الحزن وز مَقدَمَش دارُالسُّرور

بود دل دارُالفُتَن وز موردش دارُالاَمان

در رهش از بی‌خودی ما را بساط اندر بساط

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۹

 

شب آمد و دل باز نیامد ز در او

یا رب دگر امروز چه آمد بسر او

یار آمد و از دل خبری نیست خدا را

دیگر ز که پرسیم ندانم خبر او

نشنیده نداد او ز چه بر قصه ی ما گوش

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۰

 

او میرود ز پیش و من اندر قفای او

او فارغ است از من و من مبتلای او

مشکین کمند گیسویش افتاده از قفا

هر جا دلیست میکشد اندر قفا ی او

گفتم که از خطای من افزون چه میشود

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۱

 

شاها هلال ماه نو از آفتاب خواه

ابروی یار بین وز ساقی شراب خواه

هر شب هلال عید ز ابروی یار بین

و ندر هلال جام ز می آفتاب خواه

چون دست صبحدم دهد اوراق گل بباد

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۲

 

دوش آمد ببرم می زده خواب آلوده

چهره افروخته، خوی کرده، عتاب آلوده

شیشه در دست و قدح بر کف و بگشوده نظر

لب شکر شکن آن لعل شراب آلوده

گفت ای خفته ی آشفته ز اندوه جهان

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۳

 

توانایی چه جویی، خستگی به

بدین تندی مران آهستگی به

گرفتاران زلف پر شکن را

پریشان حالی واشکستگی به

دلا گر مهر پیوستی به یک سو

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۴

 

بهار و عید مبارک ببخت شاهنشاه

پناه دولت ایران قوام دین الاه

اساس دولت و ذاتش قیاس جسم و روان

نظام ملت و حکمش مثال چشم و نگاه

جهان و نعمت او همچو گلستان و سحاب

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۵

 

دیدیم کرانه تا کرانه

غیر از تو نبود در میانه

هم دست هزار آستینی

هم صدر هزار آستانه

یک گلبن و سد هزار گلشن

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۶

 

ساقیا برخیز کز پیمانه ای

داد دل گیریم از فرزانه ای

سنگ طفلان تا بکی بایست خورد

آخر ای دل تابکی دیوانه ای

زحمتی دارم ز غوغای خرد

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۷

 

بیا بصاحب ما بین که تاعیان نگری

فضایل ملکی در شمایل بشری

بهر چه حسن توان گفت روی اوست قرین

زهر چه عیب توان جست خوی اوست بری

ببین برویش و کوتاه کن سخن ناصح

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸

 

دارد شب نومیدی ما صبح امیدی

باد سحری میدهد از غیب نویدی

غازی ز پی دشمن و ما را برخ دوست

هر لحظه نگاهی و در آن اجر شهیدی

از لطف بنالیم و ز بیداد ننالیم

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۹

 

ز ما گمگشتگان پرسید از آن کوی

سراغ تشنگان جویید از جوی

میی بی غش، بتی دلکش، دلی خوش

لب ساقی، لب ساغر، لب جوی

فسونگر نو گلی، جزعی نظر باز

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۰

 

هوسی میبردم سوی کسی

تا چه بازم بسر آرد هوسی

خبری نیستم از راه هنوز

ناله ای میشنوم از جرسی

ذوق پرواز چه داند مرغی

[...]

نشاط اصفهانی
 
 
۱
۱۰
۱۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۵
sunny dark_mode