ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲
سزد ار سجده برد میر فراهانی را
گر ز خاقان گذرد مرتبه خاقانی را
ای امیر قرشی زاده کت اعجاز سخن
بند بر ناطقه زد منطق سحبانی را
گر برند اینگهر نظم تو در سوق عکاظ
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳
غلام همت آنم که خاک عشق سرشت
مرید فکرت آنم که راه انس نبشت
خوشا دیار محبت که اندر آن وادی
طراز کعبه شود فرش عاکفان کنشت
مکن ملامت و آزار بندگان خدای
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰
رنج ما بردیم و گنج ارباب دولت بردهاند
خار ما خوردیم و ایشان گُل به دست آوردهاند
نی غلط گفتم که آن دزدان بیناموس و ننگ
خون دلها خورده، آرام دل ما بردهاند
طالبان عدل و قانون را ز مرگ اندیشه نیست
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳ - موشح بنام بدرالدوله سلطان بیگم
بوسه شیرین اگر زان لعلم ارزانی شود
دل رها از درد و تن دور از گرانجانی شود
روزی آید کان پری با من نشیند روبرو
از وصالش مشگلم مایل به آسانی شود
لعل شیرینش ببوسم چون شکر تا بامداد
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴
از خاک ری در گوش جان آواز اقدس میرسد
بانگ انااللهی از آن ارض مقدس میرسد
گرچه نیارد یاد من آن لعبت آزاد من
از دوریش فریاد من بر چرخ اطلس میرسد
تا رفتم از آن گلستان کردم وداع دلستان
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱
تا خاتم فیروزه مرا یار فرستاد
فیروزیم از خاتمه کار فرستاد
زین پس مه و خورشید بزنهار من آیند
کان شاه مرا خاتم زنهار فرستاد
فیروزه کزان روشنی دیده پدیده است
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳ - در وصف پرنس ارفع الدوله
بنور عقل نخستین و ذات موجد دانش
به باب حکمت و محراب علم و مسجد دانش
که چون مؤید عدل است دانش از در حکمت
خدای جل جلاله بود مؤید دانش
امیر نویان والاپرنس ارفع دولت
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶ - جواب از زبان معشوق
ای یاد تو مرهم دل ریش
افتاده ای از چه رو به تشویش
چون قول ببندگیت دادم
پیمان شکنی نباشدم کیش
هر لحظه ارادتم فزون است
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶ - تاریخ رحلت امیر سید عبدالله خان اتابکی شاعر معروف
دریغ کز اثر تندباد سخت سیاه
شکست گلبنی از گلشن شرف ناگاه
ز خاندان نبی هم زدودمان صفی
برفت مردی دانش پژوه و کارآگاه
جهان فضل و محامد سپهر هوش و ادب
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۸ - در تهنیت وزارت دربار امیر بهادر جنگ ۱۳۲۲
ایا امیر جوان بخت شاد زی که کنون
امارت تو همی گشته با وزارت جفت
سروش غیب بهر بامداد مژده دهد
ترا که دیده روشن به شام تیره نخفت
نوید این کرم خسروانه هر که شنید
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۳
بسکه از بخت خویش مایوسم
جاودان اندرین سرای سپنج
روز تا شب بسان نرادان
با غم دل همی زنم شش و پنج
استخوانیست پیکرم بی گوشت
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۸
کسیکه از تو گراید همی بجای دگر
بود مخالف قرآن و مؤمن انجیل
ز درگه تو بجای دگر شدن باشد
بجوی و چشمه شدن از کنار دجله و نیل
کجا دو دست تو بخشد یکیست سنگ و گهر
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵۶
ای ز قسطنطین به دارالمک ایران تاخته
صیت دانش در صف کون و مکان انداخته
گه چو ابر اندر بهاران خیمه بر دریا زده
گه چو سیل از کوهساران سوی صحرا تاخته
در گلوی حق پرستان شهد رحمت ریخته
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۱
تا سپهدار به شطرنج هنر
چیره بر دشمن خونخوار شده
ماحی سیرت ناهنجاران
حامی زمره احرار شده
چتر استبداد از صرصر داد
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳۹
لاله رنگ رنگ ازو روید
بوستان بهار را ماند
چشم شوخی گشوده بر رخ خلق
نرگس آبدار را ماند
از تبسم همی شکر ریزد
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۴ - تمثیل گرگ و بره
آن لحظه که در میان خون خفت
آهسته بزیر لب همی گفت
ای از قدح غرور سرمست
آلوده به خون بیگنه دست
ما کشته حرص و آز خلقیم
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۲ - تمثیل از گفتار پهلوان بفرزند
چه خوش گفت با پور خود پهلوان
چو دیدش هم آغوش شیر ژیان
که گر زنده شیر نر اندر نبرد
درد بر تنت چرم و نالی ز درد
از آن به که در گورت اندر کفن
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » اصطلاحات علم رمل » شمارهٔ ۵ - فیما یتعلق بالکواکب
شکل انگیس و عقله ای فرزند
متعلق به جرم کیوانست
و آنچه مخصوص مشتری باشد
نصره الداخل است و لحیانست
همچنین حمره و نقی الخد
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » شورشنامه » بخش ۴ - نالیدن حسنخان حضور ظل السلطان
ستمدیده برداشت فریاد و آه
که ای رفته عدلت ز ماهی بماه
ز جفتم که با ناله جفت آمدم
شب و روز بی خورد و خفت آمدم
مرا جفت بیگانه خویش گشت
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » شورشنامه » بخش ۲۴ - رفتن بانو از حصار برای زینهار بخانه حاجی میرزا باقر جاور سیانی
پس آنگه یکی توسنی تند خواست
بر آمد ببالای او گشت راست
همی چست راند آن سبک روح را
یم قلزم وکشتی نوح را
تو گفتی که ماهی است بالای ابر
[...]