گنجور

 
ادیب الممالک

دریغ کز اثر تندباد سخت سیاه

شکست گلبنی از گلشن شرف ناگاه

ز خاندان نبی هم زدودمان صفی

برفت مردی دانش پژوه و کارآگاه

جهان فضل و محامد سپهر هوش و ادب

ابوالمفاخر و المجد امیر عبدالله

امیر داشت تخلص که از کمال و هنر

همیشه بر درش استاده بود خبل و سپاه

بروز نیمه شعبان برات خلد و بقا

گرفت و در صف مینو قدم نهاده براه

ز ماتمش قد تیر دبیر شد چو کمان

نمود اطلس نیلی فلک پرند سیاه

ستاره گفت عفی الله عن جرائمه

سپهر گفت سقی الله تربه و ثراه

برای سال وفاتش امیری ازیم طبع

کشید مصرع نغزی مناسب و دلخواه

فقال ضم به آخر الفراق و قل

لقد فقدت امیرالکلام عبدالله

 
sunny dark_mode