ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹
چکیده لعل معروق به صفحه سمنت
و یا ز رشحه می سرخ گشته پیرهنت
بطرف دامنت آلوده خون مگر صنما
خدا نکرده گریبان گرفته خون منت
شنیده ام که گلستان شده است لاله ستان
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵ - ایضا از زبان چین
چینیان باک مدارید و دل آسوده شوید
هم به پیروزیتان باد و اقبال نوید
چین بسی لشکری بری و بحری دارد
که بدیشان بتوان داشت دو صد گونه امید
سپه خشکی و دریائی ما هر شب و روز
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳
چمن از سبزه شد کان نشابور
درخت از گل چو شادروان شاپور
یکی از دلکشی چون تخت خاقان
یکی از روشنی چون تاج فغفور
زمین را کیسه پر یاقوت و مرجان
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷
ولیلة طال سهادی بها
فزارنی ابلیس عندالرقاد
فقال لی هل لک فی شمعة
کیسة تطرد عنک السهاد
قلت نعم قال و فی قحبة
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲
دلم بسته در حکم و فرمان اقدس
تنم خسته از درد هجران اقدس
مرا دست بر سر بود خون بدامان
که دستم جدا شد ز دامان اقدس
فتادم ز پا رفتم از دست و جانم
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴ - حاجی ملک التجار در جواب نوشته و در دیوان ادیب ضبط است
روزگار زن جلب پرور خرابست ای ادیب
چشمه ای از دور اگر بینی سرابست ای ادیب
خون احباب است اندر جام زهرآلود دهر
مست پندارد که لبریز از شرابست ای ادیب
ملک دیگرگون و کار ملک دیگرگون بود
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸ - حکیم دانا میرزا ابوالحسن جاوه فرماید:
ملک درویشی نه پنداری که بی لشکر گرفتم
این ولایت من بآه خشک و چشم تر گرفتم
من بحول و قوه خود می نکردم این عفیفی
بل بعون حق عنان نفس شهوتگر گرفتم
بود در سر نخوتم هر چند کوشیدم بنیرو
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴
نادیده چنان مست تمنای تو گشتم
کاول قدم از عمر گرانمایه گذشتم
اندر طلب روی تو در دوزخ محنت
چون عابد گریان پی نادیده بهشتم
حسن تو چنان کوس طرب کوفت در آفاق
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱ - در جشن سال دوم مجلس شورای ملی ۱۳۲۵
مهناباد این جشن معظم
مبارک باد این عید مفخم
بفرزندان مرز و بوم ایران
هواخواهان قانون مکرم
به همدستان دفع مستبدین
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲
نادیده چنان مست تمنای تو گشتم
کاول قدم از عمر گرانمایه گذشتم
اندر طلب روی تو در دوزخ محنت
چون عابد گریان پی نادیده بهشتم
حسن تو چنان کوس طرب کوفت در آفاق
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴
تا رخ شمس السعاده تافت در ایوان
سر زد ایوان ز راه فخر به کیوان
بود شب جمعه و چهارم شعبان
کاین مه تابان گشود چهره در ایوان
چارده ماهی به سال چارده آمد
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰
ای دریغا کهربا با امزیک و فیروزه نگین
آن بصافی بی نظیر و این بخوبی بی قرین
آن یکی افتاد از کالسکه اندر آستان
وین به بزم نصرة الدوله برفت از آستین
آن یکی انگشتری را حضرت والای راد
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲
دانایی و تدبیر ز انفاق و کرم به
انفاق و کرم نیز ز دینار و درم به
تا نیک ببخشند و بپوشند و نیوشند
دینار و درم در کف اصحاب کرم به
شمشیر و قلم حامی ملکند بتحقیق
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰
مخور جانا فریب از گنج گیتی
مشو اندوهگین از رنج گیتی
پیاده پیل گردد شاه ماتت
همی در بازی شطرنج گیتی
همه دانشوران مستند و شیدا
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷
سراج الهدی حاج ملاعلی
که نفسی زکی بود و حبری ملی
کنوز حکم در دلش مختفی
رموز هدی از لبش منجلی
دلش گنجی از ما سوی الله تهی
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۹ - در اصفهان به اشارت قهرمان میرزای صارم الدوله که منبعد به سردار اعظم ملقب شده در هجو شیخ معروف به خن و خون گوید
گر به امر خدایگان جلال
به زبان آمده است خامه لال
نه عجب کز دم مسیحائی
جان در آید بآهنین تمثال
ای جناب اجل افخم راد
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۰
شنیدهام چو سلیمان به تخت داد نشست
خرد به درگهش استاد و چشم فتنه بخفت
ز دور دید که گنجشک نر به جفت عزیز
ترانهخوان و سرود آنچنان که شاه شنفت
من این رواق سلیمان توانم از منقار
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۶
استاد فاضلان سخنور ذکاء ملک
آن منشی جریده غرای تربیت
دانشوری که فضلش در گوش آسمان
آوازه در فکنده ز آوای تربیت
آن قائد سپاه معارف که از هنر
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۸
خسروا کرده فلک خوار و زبونم چندان
که برون آمدن از خانه ندانم هرگز
خاک در دیده ام افشانده حوادث آنسان
که بجز اشک بصر زو نفشانم هرگز
ور ازین سخت ترم چرخ گلو بفشارد
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۷ - در صفحه ۲۶۱ از کتاب تاریخ مختصر الدول
کهن موبد پارسی دوش خواند
ز تاریخ تازی مر این تازه حرف
که چون معتمد بست رخت رحیل
ز ملک جهان معتضد بست طرف
خمارویه ترک را در سرای
[...]