گنجور

 
ادیب الممالک

چمن از سبزه شد کان نشابور

درخت از گل چو شادروان شاپور

یکی از دلکشی چون تخت خاقان

یکی از روشنی چون تاج فغفور

زمین را کیسه پر یاقوت و مرجان

هوا را آستین پر مشک و کافور

یکی نیکوتر از رخسار غلمان

یکی خوشبوتر از پیراهن حور

نوازد زیر و بم و بر شاخ بلبل

به لحن بربط و آواز طنبور

تو گوئی احسن الملک است و خواند

غزل در درگه سردار منصور

خداوندا در این عید همایون

سعادت یار بادت درد و غم دور

بکام دشمنانت نیش کژدم

بجام دوستانت نوش زنبور

 
sunny dark_mode