گنجور

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۲ - زخم زدن بانو گشسب بر رستم

 

نباشی دگر زیر دست کسی

اگر چه زیردست باشد بسی

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۰۳ - خواب دیدن زال و سخن گفتن با رستم

 

گرفتار گشتی به دست کسی

که بهرش نبودی ز مردی بسی

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۲۱ - کشتن فرامرز،دیو سیاه

 

به میدان کشیدند هیزم بسی

به فرمان شیر ژیان هرکسی

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۲۵ - دادن شاه کهیلا،دختر را به فرامرز

 

شگفتی همی بود هر سو بسی

به هم می فزودند زان هرکسی

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳۱ - سئوال دوم فرامرز از برهمن

 

هر آنگه که نیکی کنی با کسی

مکن یاد از کار نیکی بسی

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۳ - برداشتن فرامرز،گنج گرشاسب را

 

ببخشید از آن هر کسی را بسی

ازو شاد و خرم دل هرکسی

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۰ - رزم فرامرز با شاه باختر و با شاه فرغان

 

بکشتند و خستند ازیشان بسی

نماند از بزرگان در آنجا کسی

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۹ - نامه نوشتن فرامرز به فرطورتوش

 

شنیدیم هرگونه از هرکسی

که دارید بهره ز دانش بسی

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
 
۱
۲