اهلی شیرازی » دیوان اشعار » مثنویات متفرقه » در وصف ستون خیمه گوید
چه نهالیست این خجسته ستون
کز زمین سر رسانده بر گردون
این ستون گلبنی است کز افلاک
شاخ و برگش زده است خیمه بخاک
نه ستون است این ز زرکاری
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » مثنویات متفرقه » ایضا در ستون خیمه
یارب این نخل از چه گلزارست
که گل او همیشه پر بار است
زینت گنبد مقرنس اوست
تکیه گاه سپهر اطلس اوست
خیمه چرخ ازین ستون برجاست
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۸ - دایره مرکب مدور
هبا شمار و هدر سجده هر چه پیشت نیست
که جز به پیش تو بودست سجده بر دیوار
هوای نفس ترا نیست لهوی و لغوی
سخن درین بتو سهویست الحق استغفار
در سجده چو سهوست لهو و لغوی
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۳ - دایره مرکب مدور
با اینهمه از نعمت تو را تبه خوارند
وزیدن نفست جان کامل از معنی
دم تو از نفس باد صبح شسته غبار
رخ کمال تو دلجوترست و زیباتر
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۵ - دایره مختلفه «طویل، مدید، بسیط»
علم و کمر و کمال آدم دارد
گنج جود و کرم تویی که بود
دست تو چشمه ز بحر هنر
درج گنجینه هنر دل تو
نظم و نثر منست یکدو گهر
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱ - شمع و پروانه
بنام آنکه ما را از عنایت
دهد پروانه شمع هدایت
رگ جان را دهد چون شمع روشن
غذای زندگی از پهلوی تن
دلیل و رهنمای مقبلان است
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۲ - در مناجات
بود یارب که از پروانه جود
برافروزی دلم را شمع مقصود
ز توفیقم نمایی راه تحقیق
چراغی بخشیم از نور توفیق
دلم پروانه جانسوز سازی
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۳ - مناجات ایضا
الهی از کمال پادشاهی
بتخت عزت و تاج الهی
به وحیی کز تو آمد انبیا را
به الهامی که دادی اولیا را
بسوز عاشقان پاک دیده
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۴ - در نعت پیمبر اکرم
محمد شمع جمع اهل بینش
چراغ بزمگاه آفرینش
زهی مجموعه خلق و مروت
ک فهرستش بود مهر نبوت
شکسته طاق کسری از ظهورش
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۵ - نعت امیرالمؤمنین
امیر المؤمنین شمع هدایت
چراغ دیده ها شاه ولایت
فلک یک خادم شب زنده دارش
چراغ افروز قندیل مزارش
دو شمع افروزد از مهر و مه بدر
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۶ - سبب نظم کتاب
مرا سوزی شبی با خویشتن بود
چو فانوس آتشم در پیرهن بود
شبی روشن چو صبح نیک روزان
کواکب چون چراغ مه فروزان
فلک را بس گل از کوکب شکفته
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۷ - مدح سلطان یعقوب
زهی لطف خدا خورشید تابان
سلیمان زمان یعقوب سلطان
چو صاحب دیده از نور الهی است
خداوند سفیدی و سیاهی است
چو شمع پادشاهی در خورش گشت
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۸ - مدح امیر اعظم شاه قلی بیگ
فلک قدری که هست از عزت و جاه
بصورت شه بمعنی چاکر شاه
برحمت دستگیر هر بد و نیک
چراغ دیده عالم قلی بیگ
ز خورشید فزون روشن ضمیری
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۹ - صفت عشق
خوش آن عاشق که سرگرم خیال است
دلش پروانه شمع جمال است
در آتش هر شبی پروانه وار است
چو شمع از سوز دل شب زنده دار است
دلش پروانه وش از غم بود ریش
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱۰ - آغاز داستان شمع و پروانه
حدیثی دارم از روشندلی یاد
بسی شیرین تر از شیرین و فرهاد
بدل افروزی و جانسوزی افزون
ز حسن لیلی و از عشق مجنون
عجب حسنی و عشقی کز حقیقت
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱۱ - آمدن شمع بمجلس
خوش آن دل کش بود محفل فروزی
خوش آن محفل که دارد دلفروزی
خوش آن روزی که با یاری سرآید
خوش آن شب کز درت شمعی در آید
درآمد شمع با روی درخشان
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱۲ - دیدن پروانه شمع را و عاشق شدن بر او
زهی فرخنده فرخ جبینی
همایون طلعتی دولت قرینی
سعادت یاوری کز بخت مسعود
نبرده رنج یابد گنج مقصود
به تاریکی چو بردارد سر از جیب
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱۳ - عاشق شدن پروانه
خوشا مستی، دیداری که یکدم
فراغت بخشد از کار دو عالم
خوش آن وارستگی کز عشق یابی
که چون مجنون رخ از عالم بتابی
خوش آن دم کز وصالت دل کباب است
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱۴ - صفت دو خادم شمع و پیام شمع بسوی پروانه
دو خادم داشت آن سرو گل اندام
یکی کافور و دیگر عنبرش نام
دو خادم همدم و همراز و همسال
بجانسوزی موافق در همه حال
مخمر مهرشان با طینت شمع
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱۵ - جواب دادن پروانه
چو گفتند این حکایت خادمانش
فتاد از داغ دل آتش بجانش
زبان بگشاد و گفتا خادمان را
که گویید از من آن سرو روان را
که ای شمشاد قد لاله رخسار
[...]