گنجور

 
۱
۲
۳
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

ای به خاطر صد غبار از رشک تو آیینه را

کرده چاک از دست تو ماه منور سینه را

با تن چون برگ گل پشمینه‌پوشی کرده‌ای

زان بنوت نافه پوشد خرقه پشمینه را

از میان انبیاء مهر نبوت زان تست

[...]

۸ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

 

سجده بت گرچه باشد نامسلمانی مرا

چون کنم چون این نوشت ایزد به پیشانی مرا

تا کی این دزدیده دیدن پرده بردارم زپیش

از تو حال خود چه پوشم زانکه میدانی مرا

با وجود این جفا امیدوارم زانکه تو

[...]

۸ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹

 

روز ابر است و دهد ساقی جان ساغر ما

سایه رحمت او کم نشود از سر ما

یکدم ای عمر از درما نیز درآی

پیش از آن دم که عجل حلقه زند بر درما

خاک ما سوختگان خوار نه بینی که فلک

[...]

۸ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶

 

مژده گل چه میدهی عاشق مستمند را

داغ دل است هر گلی مرغ اسیر بند را

دود درون من ترا دفع گزند بس بود

جان کسی چه میکنی دود دل سپند را

چند ز بهر سوزمن گرم چو برق بگذری

[...]

۸ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲

 

هرگز هوس سایه ام از فر هما نیست

عاشق که بود سایه نشین مرد بلا نیست

کس را نبود این غم جان سوز که ماراست

وین غم همه زان است که کس را غم ما نیست

دارد دل ما از تو تمنای نگاهی

[...]

۸ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵

 

لوح خاک ما به خون نقش از دل صد چاک ماست

عاشقان را تخته تعلیم لوح خاک ماست

خرمن آسودگان هرگز جوی از غم نسوخت

برق محنت در پی مشتی خس و خاشاک ماست

هر کجا در گلخنی دیوانگان را مجلسی است

[...]

۸ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶

 

شاهباز عشق سیری کرد بر بالا و پست

هر دو عالم گشت و آخر بر سر مجنون نشست

هرکه مهر سبز خطان در دل او شد عزیز

تا نرست از خاک گورش سبزه از خواری نرست

حق پرستی در سر و افسردگی در دل چه سود

[...]

۸ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۷

 

جور آن بت همه بر جان پریشان من است

سخت تر زان دل چونسنگ مگر جان من است

که گزیدست بدندان لب لعلش که بر او

زخم دندان نه باندازه دندان من است

در غم او همه کس مست و گریبان چاکند

[...]

۸ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵

 

کور شد از غم رقیب کان پری از بام ماست

کوری چشم رقیب روشنی چشم ماست

از همه عالم بود منزل من کوی دوست

منزل ازین خوبتر در همه عالم کجاست

بیهده تا کی زنم دست بسر از غمش

[...]

۸ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰

 

هر جا که بنگری رخ او در تجلی است

مجنون اگر شوی همه آفاق لیلی است

دور از توام بصورت و در معنیم قرین

صورت تفاوتی نکند اصل معنی است

ما را که دل بطرفه غزالی گرفته انس

[...]

۸ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۰

 

در بهار نوجوانی باغ ما از گل تهی است

در خزان پیری امید گل ازوی ابلهی است

ساقی، از جامی بگیرم دست کاین دلتنگ را

صدهزاران آرزو در جان و دست او تهی است

باده خور با نو غزالان وز فلک یاری مجوی

[...]

۸ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۳

 

خوش نیست بی تو ساقی گر بزم خلد باقی است

از صحبت دو عالم مقصود روی ساقی است

خاکم بباد دادی دامن فشاندی اما

تا دامن قیامت گرد ملال باقی است

صحبت خوش است با تو گر اتفاق افتد

[...]

۸ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۰

 

سرو بر خاک ره از رشک قد یار نشست

جلوه قامت او دید ز رفتار نشست

خاک در دیده آن رهرو بی صبر و ثبات

کز ره کعبه بآزردگی خار نشست

تا چو صورت تهی از جان نشود قالب ما

[...]

۸ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۰

 

مریز بی گنهم خون که جست و جویی

قیامتی و سیوالی و گفت و گویی هست

بزیر پای تو صد سر ز آرزو خاک است

بیا که در ما سرما نیز آرزویی هست

گمان مبر که به بیداری و جگر خواری

[...]

۸ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۹

 

ترا صد خوبی و بر هر یکی صد دیده حیرانت

مرا یک جان و می‌خواهم شوم صد بار قربانت

قیامت در صباح حشر باشد وه چه حال است این

که در هر صبح برخیزد قیامت از گریبانت

به خونخواهی عنانت را که گیرد آفتاب من

[...]

۸ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۴

 

چو خط به کشتنم آورد لعل خندانت

بکش وگرنه کند بخت من پشیمانت

گمان برند که یوسف ز چه برون آمد

چو ماه چهره برآرد سر از گریبانت

تو کعبه دل و جانی و عید مشتاقان

[...]

۸ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۶

 

خوبان همه محبوب دل و آفت جانند

هرچند که من وصف کنم بهتر از آنند

در عبد تو شیرین دهن آن طفل نزاید

کش چاشنی شهد محبت بچشانند

تیر تو نشان مردمک دیده ما کرد

[...]

۸ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۰

 

سوز حدیث شمع زبان را خبر نکرد

حرف سر زبان بدل کی اثر نکرد

غوغای رستخیز برآید ز عاشقان

آن مست نازنین چه سر از خواب بر نکرد

طوبی که سرفرازی باغ بهشت یافت

[...]

۸ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۲

 

چو شهسوار مرا رخ ز باده گلگون شد

عنان توسن عقلم ز دست بیرون شد

بیک نظاره دلم برد و مست خویشم کرد

چنانکه هیچ ندانم که حال دل چون شد

چو آن پری ز گل چهره برفکند نقاب

[...]

۸ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۲

 

کلک قضا که صورت ابروی او کشید

مدی ز مشک بر سر آهوی او کشید

مشکین غزال من ز بر من چه میرود

چون در کمند عشق مرا موی او کشید

شیرین مگر بشربت کوثر کند خدای

[...]

۸ بیت
اهلی شیرازی
 
 
۱
۲
۳
 
تعداد کل نتایج: ۴۸