چو شهسوار مرا رخ ز باده گلگون شد
عنان توسن عقلم ز دست بیرون شد
بیک نظاره دلم برد و مست خویشم کرد
چنانکه هیچ ندانم که حال دل چون شد
چو آن پری ز گل چهره برفکند نقاب
هزار همچو من از یک نظاره مجنون شد
ندانم از چمن کیست آنگل خندان
که همچو غنچه ز شوقش هزار دل خون شد
فغان که دمبدم آن نازپیشه چون مه نو
بحسن روز فزون ناز حسنش افزون شد
چه غم که سوخته جانی بباد شد خاکش
که همچو دره غبارش به چشم گردون شد
دلا، گدای نظر شو که زر پرست چو گنج
بخاک تیره فرو رفت اگرچه قارون شد
ز خار خار غم عشق ازین چمن اهلی
شهید نرگس مخمور و لعل میگون شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از تأثیر عمیق عشق و زیبایی معشوق بر دل و عقل خود سخن میگوید. او با توصیف چهره معشوق که همچون گل است و نگاهش که دلها را مجنون میکند، احساس خود را بیان میکند. شاعر به این نکته اشاره میکند که حتی با وجود سوختن و رنج ناشی از عشق، زیبایی معشوق ارزشمندتر از همه چیز است. او در نهایت به اهمیت نگاهی به معشوق و دوری از دنیای مادی و زر اندوزی میپردازد. عشق و زیبایی از نظر شاعر اهمیت زیادی دارد و میتواند دلهای زیادی را تحت تأثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: وقتی که مانند یک سوارکار با شکوه، چهرهام از شراب سرخ رنگ زینت گرفت، کنترل نیروی عقل و فهمم را از دست دادم.
هوش مصنوعی: یک نگاه معشوقه دلم را ربود و آنچنان مرا مست کرد که نمیدانم حال دلم چه شده است.
هوش مصنوعی: وقتی آن پری زیبای گل مانند، نقابش را برداشت، هزار نفر مانند من از یک نگاه او دیوانه شدند.
هوش مصنوعی: نمیدانم در چمن کیست که با خندهاش اینگونه شاداب به نظر میرسد، به طوری که وجودش باعث شده هزاران دل به عشق او به درد بیفتند.
هوش مصنوعی: آه و افسوس که آن معشوق نازنین، مانند ماه نو، هر روز زیباییاش بیشتر و بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: چه غمی دارد اگر جانی از دست رفته باشد؟ خاک آن جان به قدری پراکنده شده که همچون غباری در فضا به چشم میآید.
هوش مصنوعی: ای دل، برای جلب نظر دیگران، باید از حب ثروت و زرپرستی دوری کنی، زیرا اگرچه ممکن است به ثروت و مقام بالایی دست یابی، اما در نهایت مانند گنجی که در خاک تیره مدفون شده، بیفایده و ناپیدا خواهی شد.
هوش مصنوعی: از درد و غم عشق، در این باغ خسته و پر از خار، شهید زیبایی نرگس مست و لعل رنگین به وجود آمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خدایگان بزرگان و مقتدای کرام
که صیت عدل تو معمار ربع مسکون شد
کمال قدر ترا پایه آنچنان عالیست
که اوج قبّۀ چرخش چو صحن هامون شد
هزار بار فزون دیده ام که همّت تو
[...]
ز دوری تو چو خونابه من افزون شد
مرنج ز اشک من ار آستانت گلگون شد
به گرد کوی تو مردم، نگفتیم که سگی
فتاده بود درین کوی، حال او چون شد
بکش به ناز جهانی که شکل و شوخی تو
[...]
اگر ز کاوش مژگان او دلم خون شد
خوشم که بهر من اسباب گریه افزون شد
دم هلاک، به روی تو، بس که، حیران بود
دلم نیافت، که کی، ز سینه، جان بیرون شد
کدام قطرهٔ خوی، لیلی، از جبین افشاند
[...]
زخنده دل به لعب لعل یار مفتون شد
کباب را زنمک شوق آتش افزون شد
شدم به بتکده از کعبه سر برآوردم
مرا کلید در بسته نعل وارون شد
نرفت از دل من خارخار عشق برون
[...]
مسیح دید لبت، رنگ او دگرگون شد
ز سحر غمزهات اعجاز را جگر خون شد
ز شوق تیغ به خود گو ببال صید حرم
که غمزه تو به عزم شکار بیرون شد
نبرد نامه من، مرغ نامهبر بر دوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.