سجده بت گرچه باشد نامسلمانی مرا
چون کنم چون این نوشت ایزد به پیشانی مرا
تا کی این دزدیده دیدن پرده بردارم زپیش
از تو حال خود چه پوشم زانکه میدانی مرا
با وجود این جفا امیدوارم زانکه تو
هم نگاهی می کنی گاهی به پنهانی مرا
قصه جان خراب من چه می پرسی زمن
حال جانم هم تو به دانی که در جانی مرا
من که در آتش چو شمع افتاده ام از شوق تو
کی نشینم تا به پیش خویش بنشانی مرا
خانه ام گر شد خراب از غم دلم باری خوش است
گنج دل معمور شد زین خانه ویرانی مرا
این چنین کز غم چو خاک ره پریشان کردیم
گرد باد آرد مگر جمع از پریشانی مرا
دولت درویش ام اهلی بسلطانی رساند
یارب این دولت که دارم باد ارزانی مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیان کننده احساسات عمیق و پر از عشق شاعر است. شاعر از خداوند میخواهد که با وجود نامسلمانیاش، به او توجه کند و به او نگاهی بیندازد. او از درد و رنجی که در دل دارد صحبت میکند و اعتراف میکند که به خاطر عشق به محبوبش در آتش میسوزد. او هرچند خانهاش ویران شده، خوشحال است که دلش پر از عشق است. در نهایت، او از خداوند میخواهد که او را در این حالت از درویشی به مقام سلطانی برساند. به طور کلی، شعر نمایشگر عشق، امید و طلب بخشش از سوی شاعر است.
هوش مصنوعی: اگرچه پرستش بتها نشان از غیرمذهبی و کفر است، اما با این حال چگونه میتوانم در برابر نوشتهای که خداوند بر پیشانیام گذاشته، قرار بگیرم؟
هوش مصنوعی: تا کی باید پنهان کاری کنم و از تو بپوشانم حال خودم را، در حالی که تو قبلاً همه چیز را درباره من میدانی؟
هوش مصنوعی: با اینکه به من بیمهری میکنی، هنوز امیدوارم چون گاهی اوقات نگاهی به من میاندازی، هرچند به طور پنهانی.
هوش مصنوعی: داستان آشفتهی دل من را از من نپرس، زیرا خودت بهتر از هر کسی حال و وضع روحیام را میدانی که چقدر بیتاب و ناتوان هستم.
هوش مصنوعی: من که در آتش شوق تو در حال سوختنم، چطور میتوانم آرام بنشینم تا تو مرا به نزد خود دعوت کنی؟
هوش مصنوعی: اگرچه خانهام به خاطر غم دلم خراب شده، اما این غم برای من خوشایند است؛ زیرا دل من از این ویرانی پر از گنج و سرشار از احساسات شده است.
هوش مصنوعی: از غم و اندوه، به حالتی آشفته و پریشان درآمدهایم، آیا گرد و باد میتواند مرا از این پریشانی جمع کند و به حالت آرامش برگرداند؟
هوش مصنوعی: خوشبختی و موفقیت من به حالت زندگی سادهام مربوط میشود. امیدوارم که این خوشبختی که دارم، همیشه برای من باقی بماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خداوندی که چون در بزم بنشانی مرا
از بلا و محنت ایام برهانی مرا
حق خدمت دارم اندر دولت تو سالها
گر کس دیگر نمیداند همی دانی مرا
تا قیامت فخر من باشد که اندر بزم خویش
[...]
آخر ای ماه پری پیکر، که چون جانی مرا
در فراق خویشتن چندین چه رنجانی مرا؟
همچو الحمدم فکندی در زبان خاص و عام
لیک خود روزی بحمدالله نمیخوانی مرا
ای که در خوبی به مه مانی چه کم گردد زتو
[...]
ای نسیم صبحدم بگذر بخاک درگهی
کز غبارش چشم جان گشتست نورانی مرا
درگه آنکس که تصدیقش کند قاضی عقل
گر کند دعوی که میزیبد جهانبانی مرا
آصف ثانی علاء ملک و دین کز احتشام
[...]
کفر عشقت می کند منع از مسلمانی مرا
بند زلفت می کند جمع از پریشانی مرا
آن صفا کز کفر عشقت در دلم تأثیر کرد
هرگز آن حاصل نیاید زین مسلمانی مرا
پادشاه عشق اسیرم کرد و گفتا بعد ازین
[...]
ای که بر من میکشی خط و نمیخوانی مرا!
بر مثال نامه، بر خود چند پیچانی مرا؟
راندهاند روز ازل، بر ما بناکامی، قلم
نیستم، کام دل آخر تا به کی رانی مرا؟
در سر زلف تو کردم، عمر و آن عمر عزیز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.