... از دین احمدی و ز آیین مصطفی

نامی ز جای مانده چو سیمرغ و کیمیا

اسلام اسم اوست هدر رسم او هبا ...

... که کردی به تیمار من رای فرش

بدو گفت سیمرغ قاف سپهر

فروزنده ی ماه و ناهید و مهر ...

... که حق راهست در هر روزشانی

گشاید بال سیمرغ تجلی

کند از قاف تا قاف آشیانی ...

... نخله طور و گه از استن حنانه زدند

گه ز سیمرغ و گه از قاف سرودند سخن

گاهی از شمع مثل گاه ز پروانه ردند ...

... از زبان شمع روشن شد که در بزم شهود

نقش سیمرغ تجلی بر پر پروانه بود

نه فلک چون نه صدف در دیده گوهر شناس ...

... که چندین قصه و افسانه سازند

کنید اینسان که بهر صید سیمرغ

ز خط و خال دام و دانه سازند ...

... مسند از کوه قاف گستردن

بال سیمرغ سایبان بودن

چون جرس بسته از پی محمل ...

... قصه ابطال بود عشق سلامان

پر مگس بود و عکس صورت سیمرغ

هر که سخن گفت از وجوب و زامکان ...

... اکسیر نمط نهفته تا چند

سیمرغ صفت بقاف تا کی

این ذلت و انکسار تا چند ...

... حیدر صفدر درآمد بار دیگر در مصاف

باز آن سیمرغ هستی شیر جهان شپهر فکند

باز آن عنقای وحدت بازگشت از کوه قاف ...

... باشد بکف یار که او محرم رازست

شاهین مرا شهپر سیمرغ و در آن زلف

افتاده چو تیهوست که در چنگل بازست ...

... دل مرغ نارسته پر بود پر داد و پرواز عشقش

سیمرغ قاف حقیقت طاوس باغ جنان شد

این طفل بی درک و دانش در مکتب پیر تعلیم ...

... با تراب صاحب الامر اقتران خواهیم کرد

این قفس کی در خور پرواز سیمرغ صفاست

صعوه را ما باز قدسی آشیان خواهیم کرد

... دل خواجه این منزل من محرم این رازم

در قاف احد دارد سیمرغ صفا منزل

زین شمع نمی برد پروانه پروازم

... پر دهم گر صعوه را از عشق عنقای قدم

قاف را تا قاف پر سیمرغ و پر شاهین کنم

کی گذارم طایر تقدیس را آلوده بال ...

... معراج عشق را چو گشاید پر

سیمرغ سرچه داند یا پا را

باز سپید شه چو کند پرواز ...

... بر آشیانه یی از مشگ ناب باز سپید

نهاده بیضه سیمرغ زیر پر غراب

دو زلف بر دو بناگوش و تارک زنخش ...

... خواهی ار پیدا شود اسرار عنقای قدم

باید اندر نیستی سیمرغ وش پنهان شدن

باید ای باز وجود ای مرغ دست آموز شاه ...

... عنقا در پشت قاف هستی پنهان

خواهی اگر ره بری به منزل سیمرغ

توسن همت ز قاف هستی بجهان ...

... انسان در او نشسته بر پر عنقا

گشته خراسان چو قاف و سیمرغ انسان

باغ بقا را نرسته ورد بساحت ...