شیخ و زاهد را خمیر از سبحه صد دانه بود
طینت میخوارگان نیز از گل پیمانه بود
در ره سعی و طلب عقل نخستین کز ازل
زد قدم در کوی عشقش، یک دل دیوانه بود
از ازل چندین همه بعد مسافت تا ابد
پی سپار یک قدم از همت مردانه بود
از زبان شمع روشن شد که در بزم شهود
نقش سیمرغ تجلی بر پر پروانه بود
نه فلک چون نه صدف در دیده گوهر شناس
شد عیان لیکن درونش جای یک در دانه بود
مردم چشم جهان و چشم مردم در جهان
عین انسان شد که همه گنج است و همه ویرانه بود
محرم راز اندران گیسو که با چندین زبان
با حریفان دم نزد از پیچ و تابش، شانه بود
خورده بود از خون دل آبی نهالش کان ستون
روز و شب اندر فراق روی او حنانه بود
دارم این یک بیت از رندی که یک گردون خرد
بودش اندر سر ولی در دیده ها، دیوانه بود
هر چه میگفتند مردم هر چه میگفتیم ما
یک قدم چون پیش بنهادم همه افسانه بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر جستجوی روحانی و عشق الهی است. شاعر از تضادها و شعور انسانها سخن میگوید، که در ظاهر خمیرهها و شرایط مختلف اجتماعی وجود دارند، اما در عمق، همگی دارای یک حقیقت و جستجو برای وصال هستند. اشاره به دشواریهایی که انسان در راه رسیدن به عشق و حقیقت با آنها مواجه است، مانند مسافت طولانی و فراق، دارد. همچنین به رازهایی که هر فرد در دل خود دارد و چالشهای بیان آنها پرداخته میشود. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که هر آنچه در دنیای exterior میگذرد، ممکن است فقط افسانهای باشد و حقیقت در اعماق وجود انسانها نهفته است.
هوش مصنوعی: شیخ و زاهد با تمام زهد و خدایی که دارند، در حقیقت از یک ماده و طبیعت هستند، همانطور که طبیعت کسانی که مینوشند از گل و شراب است. به این معنی که همه انسانها در اصل و پایه مشابه هستند، هرچند ظاهرشان متفاوت باشد.
هوش مصنوعی: در مسیر تلاش و جستجو، عقل اولیه که از آغاز در راه عشقش گام گذاشت، دلی دیوانه و شیدا داشت.
هوش مصنوعی: از آغاز تا همیشه، فاصلهها را میتوان با یک قدم جبران کرد، اگر همت و ارادهای مردانه در کار باشد.
هوش مصنوعی: شمع به ما گفت که در محفل شناخت، تصویر سیمرغ بر بال پروانه نمایان شده است.
هوش مصنوعی: آسمان مانند صدفی که گوهر را بشناسد، آشکار نیست؛ اما درون آن همچنان جایی برای یک دانه موجود است.
هوش مصنوعی: مردم، مانند چشمهایی هستند که به دنیا نگاه میکنند و خود نیز به نوعی در مرکز توجه بشریت قرار دارند. آنها نمایانگر انسانیت هستند و در عین حال، هم گنجهایی با ارزش و هم ویرانههایی پر از خالی بودن را در خود جای دادهاند.
هوش مصنوعی: در میان معشوقه، کسی وجود دارد که راز او را میداند و همچون یک شانه، پیج و تاب موهایش را درک میکند. او با چندین زبان سخن نمیگوید و از جذابیتهای او به راحتی نمیگذرد.
هوش مصنوعی: آبی که از دل خونینش خورده بود، نشانهی این است که در سایهی آن، زندگی روز و شبش تحت تأثیر دوری محبوب بوده و همیشه غم و اندوه او را در بر گرفته است.
هوش مصنوعی: شخصی را توصیف میکند که درونش به شدت هوشمند و با درک بالا بود، اما در ظاهر و در نظر دیگران، به عنوان یک دیوانه و غیرقابل فهم به نظر میرسید.
هوش مصنوعی: هر چیزی که مردم میگفتند و هر آنچه ما میگفتیم، وقتی که یک قدم جلوتر رفتیم، متوجه شدیم که همه آنها تنها داستانهایی بیش نبودند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دجله را امسال رفتاری عجب مستانه بود
پای در زنجیر و کف بر لب مگر دیوانه بود
چرخ میزد آب و برمیگشت در گرد حصار
گوئیا بغداد شمع و دجله چون پروانه بود
تیرباران کرد ابر و لشکری چون سیل راند
[...]
دوشم از آغاز شب جا ، بر در جانانه بود
تا به روزم چشم بر بام و در آن خانه بود
دی که می آمد ز جولانگاه شوخی مست ناز
نرگسش بر گوشهٔ دستار خوش ترکانه بود
بهر آن نا آشنا میرم که فرد از همرهان
[...]
دجله را امسال رفتاری عجیب مستانه بود
پای در زنجیر و کف بر لب مگر دیوانه بود
شب که سرو قامت او شمع این کاشانه بود
تا سحر گه بر گریزان پر پروانه بود
صاحب خرمن نگشتم تا نیفتادم ز پا
مور من تا دست و پایی داشت قحط دانه بود
طره موجم، نوآموز کشاکش نیستم
[...]
چشمت امشب ساقی و بیطاقتی پیمانه بود
یک نگاه آشنا تکلیف صد میخانه بود
لطف پنهان ناز پرورد تغافل بوده است
یاد ایامی که با من چشم او بیگانه بود
می زدم امروز لاف زهد پیش زاهدی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.