گنجور

 
۴۱

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۹۸ - در موعظت و نصیحت و زهد در دنیا و رغبت به آخرت گوید

 

... به پوست در چو سگ و پوست برده از دد و دام

که پوستین همه هست قاقم و سنجاب

به صد هزار درج کمتر از خرند ولیک ...

قوامی رازی
 
۴۲

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۱۴ - در توحید و پند و زهد گوید

 

... در پوستین بود تن و اندام نازنین

چون پوستین ز قاقم و سنجاب ساختی

آن کن که مرتو را ندرد خلق پوستین ...

قوامی رازی
 
۴۳

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۲

 

... پرده یاقوت بر پروین مبند

خیمه سنجاب بر سندان مزن

جان و دل چون هر دو همراه تواند ...

انوری
 
۴۴

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۳ - فی‌الحکمة والنصیحة

 

... زیر قرب و بعد ازین زرینه طشت

قاقم و سنجاب در سرما سه چار

توزی و کتان به گرما هفت و هشت ...

انوری
 
۴۵

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - توصیف ربیع و مدح وزیر عاد جلال الدین

 

... گل ز گرما می بیندازد بغلتاق حریر

مشک بیدسرددم سنجاب می پوشد چرا

قرص خورشید و بره بر خوابگردون جمع شد ...

جمال‌الدین عبدالرزاق
 
۴۶

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - شکایت ازرنج سفر

 

... ازو همی گل صد برک خفته اندرخار

ببید میدهد آنگاه خیمه سنجاب

ببیشه شیران درتب زتاب گرسنگی ...

جمال‌الدین عبدالرزاق
 
۴۷

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۰ - در مدح قوام الدین

 

... مشگید از برای بارانی

روی سنجاب سوی بالا کرد

زاغ با طیلسان چو محتسبی ...

جمال‌الدین عبدالرزاق
 
۴۸

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۶ - قصیده

 

... دم خلق تو اگر روی بصحرا آرد

خار پشت از اثر لطفش سنجاب شود

باد قهر تو اگر بر جگر دهر وزد ...

جمال‌الدین عبدالرزاق
 
۴۹

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۷ - ابر کمانگیر

 

... که او خندان دهد خلعت چنان نغز

که تو سنجاب ازو ده تو گرفتی

تو زین ده قطره کز دیده براندی ...

جمال‌الدین عبدالرزاق
 
۵۰

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » مقدمة الکتاب

 

... همچو عیسی طبیب باید بود

تهیج و تموج این بحر زاخر در اواخر جمادی آخر بود بوقتی که جرم آفتاب روز افزون از چرم بزغاله گردون می تافت و صورت ماه تابان بر چرخ گردان از گوشه قبضه کمال نظاره می کرد و سحاب سنجاب گون عقد مروارید بر بساط زمین میبارید و گام چمن در عشق وصال سمن میخارید

وزش نسیم عنبر بیز در باغ سپید گلیم اثری نداشت و عندلیب خوشگوی از گل خوشبوی خبری نداشت حوضها چون صرح ممرد و جوشش مزرد بود و بساط نوبت بهمن چون دولت بهمن ممهد ...

حمیدالدین بلخی
 
۵۱

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة التاسعة عشر - فی اوصاف بلدة بلخ

 

حکایت کرد مرا دوستی که در مروت یگانه دهر بود و در فتوت نشانه شهر که وقتی از اوقات بحکم اغتراب از خطه سنجاب ببلخ افتادم و رخت غربت در آن شهر و تربت نهادم و خواستم که بطریق سفری و راه گذری آن بساط بسپرم و بر آن خطه مبارک بگذرم که از مرکز وثاق بسفر عراق رفته بودم و عزیمت حج اسلام و سفر شام داشتم

نخواستم که اقامت بلخ قاطع این مراد و حایل آن میعاد آید اما چون از مفازه بدروازه رسیدم و از رستاق در اسواق آمدم و در متنزهات آن شهر مشهور و خطه معمور نظاره کردم گفتم سبحان الله اینت هوایی بدین لطیفی و تربتی بدین نظیفی ...

حمیدالدین بلخی
 
۵۲

حمیدالدین بلخی » سفرنامهٔ منظوم » حکایت دوم

 

... بر زمین و هوا ز برق و سحاب

بود فرشش حواصل و سنجاب

گرچه آغازش از مه دی بود ...

حمیدالدین بلخی
 
۵۳

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - در مدح سیدالوزراء جمال الدین مشعر بن عبدالله

 

... کنون بود که ز گرما گران شود بر تن

سمور و قاقم و سنجاب و دله و روباه

همیشه تا زی پی لحن های موسیقی ...

فلکی شروانی
 
۵۴

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷

 

... ز ژنده جوی صفا کافتاب کم تابد

چو ابر بر خشن آسمان زند سنجاب

دل تو پر ز حسابست چو دل پنگان ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۵۵

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۸

 

... عذرای گردون را نگر عقد معتبر سوخته

سنجاب گون میغ از هوا ریزد حواصل بر فضا

تا دید طفل سبزه را از تف صرصر سوخته ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۵۶

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱

 

... هر چند که هستم به سخن طوطی و بلبل

سنجاب جوانیم بدل شد به حواصل

با این همه آن صاحب نظمم که نیابند ...

ادیب صابر
 
۵۷

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹

 

... که از زن سیرتان شویی ندارد

که از سنجاب شب تا قاقم روز

دواج همتش مویی ندارد ...

خاقانی
 
۵۸

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - سوگند نامه و مدح رضی الدین ابونصر نظام الملک وزیر شروان شاه

 

... بدین دو خادم چالاک رومی و حبشی

درم خرید دو خاتون خرگه سنجاب

بهشت مهر بهشت اندرین سه غرفه مغز ...

خاقانی
 
۵۹

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - در تحسر و تالم از مرگ کافی الدین عمربن عثمان عموی خود گوید

 

... ایام به نقصان و تو را کوشش بیشی

خورشید به سرطان و تو را پوشش سنجاب

کی فربهی عیش دهد آخور ایام ...

خاقانی
 
۶۰

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۱ - مطلع دوم

 

... که ابر خزان چتر سلطان نماید

هوا پشت سنجاب بلغار گردد

شمر سینه باز خزران نماید

به دمهای سنجاب نقاش آبان

به زرنیخ تصویر بستان نماید ...

خاقانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۳
sunny dark_mode