ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۷
... پای ز گلشن مکش دست ز ساغر مدار
باد در آمد بدشت لاله بر آمد بکوه
هر که شد آگه ازین هر دو بفصل بهار ...
ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶
... خوبی اختیار من بنگر
لاله زارست رویم از چشمم
نزهت لاله زار من بنگر
منم ابن یمین و کار چنین ...
ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۳
... ساقی گلچهره را گو بده آن جام می
کز حسدش لاله را خون دل آمد بجوش
پای سهی سرو گیر مست چنان شو که سر ...
ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵
... ز عکس روی تو در باغ و راغ شعله زند
ز نوک لاله و از شاخ ارغوان آتش
چو بگذرد بدلم یاد شمع طلعت تو
بسان شمع شود در تنم روان آتش
ز رشک لاله سیراب تست و هیچ دگر
که نیست بی تب و بی تاب یکزمان آتش ...
ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۰
ای بعمد از ده بر لاله تر خال ز مشک
وی نگاریده بر اطراف قمر دال ز مشک ...
ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۳
... از بس که سرخ و زرد بر آمد از آنکه شد
از روی لاله رنگ رخت شرمسار گل
باد صبا حکایت حسنت بگل رساند ...
ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۸
... بر قدمت سر نهد شاهد رعنای گل
عکس سر زلف تو شاید اگر لاله وار
نیل صبوحی کشد بر رخ زیبای گل ...
ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۷
... صبغه الله ز می ساغر احمر گیریم
پیش جام می اگر لاله ز خود لاف زند
خرده بر کودک نو خاسته کمتر گیریم ...
ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۸
... تیره ز تو یاسمین خیره ز تو یاسمن
روی تو چون لاله زار قد تو چون نارون
دل ز فراقت حزین جان ز غمت ممتحن ...
ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۳
... بهزار شادمانی ندهم دمی غم او
عرق سمن نسیمش که فراز لاله بینی
ز گل چمن نگویی و ز زلف شبنم او ...
ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۴
... یکبار دگر آب شدی ز آتش آهم
لاله صفتی گر نبدی همدم لؤلؤ
هر صبح زنم کوی ترا آب ز دیده ...
ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۹
... سایه شعر سیه بر آفتاب انداخته
بر کشیده لاله گلبوی را نیل صبوح
سنبل سیراب را در پیچ و تاب انداخته ...
ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۰
... مستان خرابش بجهانیم به هی هی
در وقت بهار ار چه بود لاله مطرا
از قطره باران چو گل روی تو از خوی ...
ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۸
... نهادی خار غم آنلحظه گلرا
که چون لاله ز عنبر خط کشیدی
گر افسون تب عشقم نکردی ...
ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۸
... خطی ز سبزه بر سمن تر کشیده ای
شاخ بنفشه بر ورق لاله کشته ای
مه را به لطف در خم چنبر کشیده ای
برگوی کز بنفشه چه آمد پسند تو
کو را به روی لاله تر بر کشیده ای
در گل بماند سرو سهی را ز رشک پای ...
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١۵٧
لاله را گفتم ای پری پیکر
صورتت خوب و سیرتت نیکوست ...
ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ١ - در تعریف بهار و مدح تاج الدین علی سربداری
... ز امتزاج خاک یابی باد را مشکین نفس
در مزاج لاله بینی آب را آتش شعار
گل سلیمانست پنداری بدار الملک باغ
ز آنکه تختش را بهر سو میبرد باد بهار
لاله گویی مجمری لعلست کاندر وی صبا
نافه های مشک میریزد ز سرو جویبار ...
... خسروی کاندر کفش باشد بروز رزم و کین
لاله چون بر رمح مینا گون سنان بسدین
چون دم عیسی عهد آمد نسیم صبحگاه ...
ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ١٠ - مستزاد
... از روی لطافت
با لاله و نسرین و ریاحین چه خوش آید
در جانب صحرا ...
ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ١ - کارنامه
... چو بوی میگسار و ساغر می
بهارش راغها پر لاله و گل
خزانش باغها پر میوه و مل ...
ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ١٠ - مثنوی دیگر
... مرا بی تو نباید باغ و بستان
تویی باغ بهار و لاله زارم
به آیینهای تو کاری ندارم ...