خوش بهاریست بیا تا طرب از سر گیریم
جای در سایه شمشاد و صنوبر گیریم
چون نسیم سحری هر نفسی از سر لطف
طره سنبل و هم جیب سمنبر گیریم
دست در گردن سیمین صراحی آریم
وز سر ذوق بدندان لب ساغر گیریم
زردی رخ بنم چشم صراحی شوئیم
صبغه الله ز می ساغر احمر گیریم
پیش جام می اگر لاله ز خود لاف زند
خرده بر کودک نو خاسته کمتر گیریم
حالیا در ره رندی قدمی چند زنیم
اینره ار نیک نباشد ره دیگر گیریم
کار دل بیرخ دلبر نتوان یافت ز می
باده بر دست نهیم و پی دلبر گیریم
هرکجا دلبر من هست دل من بر اوست
در پی دلبر ازین پس پی دل برگیریم
عقل را بر شکن ای ابن یمین تا نفسی
یکدو جام از کف آنسرو سمنبر گیریم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شب عید است بیا تا لب ساغر گیریم
غم سی روزه به یک جرعه ز دل بر گیریم
دور ماه فلک امروز بپایان آمد
وقت آنست که دور قدح از سر گیریم
سبحه و خرقه ی سالوس به یک سو فکنیم
[...]
نو بهارست بیا تا طرب از سر گیریم
سال نو بار غم کهنه ز دل بر گیریم
چون ربیع و رمضان هر دو به یک بار آیند
روزه گیریم ولی در مه دیگر گیریم
حیف باشد که می صافی احمر بنهیم،
[...]
مه روزه است بیا ساز ریا برگیریم
گوشه مسجد و سجاد و منبر گیریم
یازده ماه دیگر معتکف دیر شدیم
جای در کعبه در این ماه بکیفر گیریم
جام بگذار و سبو ترک صبوحی برگو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.