باد صبا صبحدم بوی تو آورد دوش
بلبل شیدا فتاد بار دگر در خروش
تا که سمن مرسله ساخت ز در عدن
باز کشید ارغوان لعل بدخشی بگوش
بس که ریاحین شکفت بر چمن از رنگ رنگ
گشت چمن غیرت کلبه گوهر فروش
وقت طرب مغتنم دان که زمان تا زمان
فوت شود وینسخن از سر دانش نیوش
ساقی گلچهره را گو بده آن جام می
کز حسدش لاله را خون دل آمد بجوش
پای سهی سرو گیر مست چنان شو که سر
بر صفت نرگست بیش در افتد بدوش
هر که چو ابن یمین وقت صبوح الست
مست شد از هیچ روی باز نیاید بهوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیباییهای طبیعت و عشق اشاره دارد. شاعر از بادی صحبت میکند که صبح به تازگی بوی محبوبش را آورده و بلبل عاشق دوباره در حال نغمهسرایی است. او به زیبایی گلها و چمنها اشاره میکند که به خاطر وزش ریاحین شکوفا شدهاند. شاعر به ما یادآوری میکند که باید از لحظات شادی بهره ببریم زیرا زمان به سرعت میگذرد. او همچنین از ساقی میخواهد که جامی به او بدهد تا از زیباییهای زندگی و عشق لذت ببرد و به مستی دست یابد، زیرا در این حالت هیچ چیز برایش اهمیتی ندارد. در نهایت، شاعر به حالتی اشاره میکند که در آن انسان باید از جمال محبوبش مست شود و به هوش نیاید.
هوش مصنوعی: باد صبحگاهی دیشب بوی تو را به ارمغان آورد و حالا بلبل عاشق دوباره در حال نغمهسرایی و شوریدهحالی است.
هوش مصنوعی: سمن با عطر خود، به سوی دروازه بهشت آمد و گلهای ارغوانی و لعل بدخشی را به گوش من رسانید.
هوش مصنوعی: به خاطر شکفتن بسیار گلها در چمن، چمن به خاطر زیبایی رنگارنگ آن به غیرت و حسادت افتاده است، مانند کلبهای که صاحبش گوهری باارزش دارد.
هوش مصنوعی: در زمان شادی و لذت، فرصتی را غنیمت شمار که زمان به سرعت میگذرد و باید از این لحظات بهرهبرداری کرد. همچنین، این گفته را با علم و آگاهی بشنو.
هوش مصنوعی: ای ساقی، به گلچهره بگو که آن جام شرابی را بده که به خاطر حسد او، دل لاله از غم به جوش آمده است.
هوش مصنوعی: به خودت بیا و چنان در پی خوشی و زیبایی برآی که حتی سرمست از زیبایی چشمانت شوم و بر دوشت بیفتم.
هوش مصنوعی: هر کس که در صبحگاه مانند ابن یمین، حالتی سرخوش و مستی دارد، به هیچ وجه به حالت هوشیاری باز نخواهد گشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کرده گلو پر ز باد قمری سنجابپوش
کبک فرو ریخته مشک به سوراخ گوش
بلبلکان با نشاط، قمریکان با خروش
در دهن لاله مشک، در دهن نحل نوش
مستی امروز من نیست چو مستی دوش
مینکنی باورم کاسه بگیر و بنوش
غرق شدم در شراب عقل مرا برد آب
گفت خرد الوداع بازنیایم به هوش
عقل و خرد در جنون رفت ز دنیا برون
[...]
باد صبا صبحدم بوی تو آورد دوش
داد پیامت بمن برد ز من صبر و هوش
دل ببر آمد بجوش ز آتش سودای تو
وز گذر دیدگان خون دلم شد بجوش
شمع رخت گر زند آتشم اندر جگر
[...]
نعره زنان آمدم بر در میخانه دوش
نعره مستان شنید، باده درآمد به جوش
مدعیی جوش می، دید بپیچید سر
زاری چنگش به گوش آمد و بگرفت گوش
رند خراباتیش، داد شرابی گران
[...]
مهر لب هزره گو پرده آهستگی است
پنبه به نرمی کند طفل جرس راخموش
برق فنا خنده زد خرمن پندار سوخت
هرچه درین خاکدان بود شد آیینه پوش
رو به بیابان نهاد عقل چو موج سراب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.