آمد آن سرو سهی بر رخ نقاب انداخته
سایه شعر سیه بر آفتاب انداخته
بر کشیده لاله گلبوی را نیل صبوح
سنبل سیراب را در پیچ و تاب انداخته
عارضش غرق عرق از می ولی با رنگ و بوی
بود گوئی سیب سرخ اندر گلاب انداخته
تار باید دل ز هشیاران و پنداری که هست
نرگس مست ترا در نیم خواب انداخته
کرده چوگان از کمند زلف مشک افشان خویش
گوی دلها را زغم در اضطراب انداخته
در هوای آتش رخسار چون گلنار تو
من چو نیلوفر سپر بر روی آب انداخته
از هوای خاک پایش آب چشم پر نمم
آتش اندوه را در التهاب انداخته
در دل ابن یمین مهر رخ چون ماه تو
گنج آبادست در کنج خراب انداخته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر تصویری زیبا و پر از احساس از محبوب خود ارائه میدهد. او به تشبیههای مختلفی از زیبایی محبوبش پرداخته و از ویژگیهایی چون چهرهای زیبا، رنگ و بوی جذاب او سخن میگوید. محبوب در این شعر شبیه به درختی است که بر ناخوشیها سایه میافکند و تجلیهای زیبایی در او جلوهگر است. شاعر احساساتی چون عشق و تنگی دل را به تصویر میکشد و به بازی با عواطف و نوسانات درون خود اشاره میکند. او به شدت تحت تأثیر زیبایی محبوب قرار گرفته و این احساسات را به شیوهای شاعرانه و توصیفی بیان میکند.
هوش مصنوعی: سرو زیبا و بلند، با پوششی نرم و دلنشین، به میدان آمده و سایهای از شعری تیره و غمگین بر درخشش آفتاب افکنده است.
هوش مصنوعی: در صبحگاه، لالههای سرخ خود را به نمایش گذاشتهاند و سنبلهای آبی نیز با آبیاری، زیبایی خاصی پیدا کرده و در خود پیچ و تاب ایجاد کردهاند.
هوش مصنوعی: چهرهاش از شراب تر است، اما بویی شبیه به سیب سرخ در گلاب دارد.
هوش مصنوعی: دل را باید از آگاهی و خرد دور کرد، و تصور نکن که نرگسی مست تو را در خواب نیمه بیدار کرده است.
هوش مصنوعی: آن که با زلفهای مشکین و پیچیدهاش چوگان بازی میکند، گویهای دلها را در هیجان و اضطراب ناشی از عشق و غم رها کرده است.
هوش مصنوعی: در هوای گرم و مانند شعلهٔ آتش، چهرهٔ تو به زیبایی گل نرگس است و من مانند نیلوفر آبی هستم که برای محافظت، روی آب شناور شدهام.
هوش مصنوعی: به خاطر حضور او و عشقش، چشمانم پر از اشک شده و این اشکها مثل آتش اندوهی در درونم شعلهور شده است.
هوش مصنوعی: در دل ابن یمین محبت چهرهات مانند ماه، مانند گنجی در جایگاهی مخفی و نامناسب قرار دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نور رویش پرتوی بر ماهتاب انداخته
جعد زلفش سایبان بر آفتاب انداخته
سنبل زلفش پریشان کرده بر رخسار گل
بلبل شوریده را در پیچ و تاب انداخته
ساقی سرمست ما رندانه جام می به دست
[...]
ای ز سنبل خط تو برگل نقاب انداخته
زلف شبرنگت بر اوج مه طناب انداخته
جعدتر داری به رخ یا راقم خط لبت
شسته مشکین لیقه و بر آفتاب انداخته
از لبت دل در خیال آب حیوان تشنه ایست
[...]
چشم او می خورده و خود را خراب انداخته
تا نبیند سوی من، خود را بخواب انداخته
چیست دانی پردهای غنچه بر رخسار گل؟
جلوه حسن تو او را در حجاب انداخته
چون نگردد عمر من کوته؟ که آن زلف دراز
[...]
در محیطیکز فلک طرح حباب انداخته
کشتی ما را تحیر در سراب انداخته
با دو عالم شوق بال بسملی آسودهایم
عشق بر چندین تپش از ما نقاب انداخته
بر شکست شیشهٔ دلهای ما رحمی نداشت
[...]
عکس رخ آن ماه در جام شراب انداخته
کرده نیکوئی ولیکن اندر آب انداخته
چهره را افروخته است از تاب می چون آتشی
اتشی از غم به جان شیخ وشاب انداخته
جوشن طوس است یا پرچین کمند اشکبوس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.