طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸
... بود چون سرو عریانی به بر ما را پرند ما
صدای محمل راه نفس شد اضطراب دل
به غیر از ناله کی خیزد دگر درد از سپند ما ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶
... اوج معنی است آشیانه ما
شهد مضمون گرفت راه نفس
تا که خاموشی بهانه ما ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰
عمرها شد می زنم در راه عشقش گام ها
رفتن رنگ است از ما بستن احرام ها ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱
... دادست زینت خیاط قدرت
از تکمه زر پیراهن شب
ره می توانی بردن به مقصد ...
... صد در قیمت آید به دستت
گر راه یابی در معدن شب
کردست گویا مشاطه صنع ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷
... حریم حرمت دلدار دور است
بسی در راه عشقش زیر و بالاست
بود عشاق مست باده غم ...
... خوشا زین مصرع بیدل که طغرل
خیالی سد راه عبرت ماست
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳
حیا پیراهن اندام ناز است
تغافل پرده قانون راز است ...
... نمی آید برای پرسش من
به راه انتظارش دید باز است
ازآن قل قل مینا را شنیدم ...
... به کف آسان نیاید دامن وصل
بسی در راه او شیب و فراز است
در خامی کشا تا پخته گردی ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵
... بگذری گر از جهان یک دامن افشانی بس است
گیر در راه طلب از نقش پای او سبق
مر تو را آیینه سان یک چشم حیرانی بس است ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶
... لیک چون من کی کسی در عشق او صبرآزماست
عالمی محوند چون آیینه در راه غمش
دیده عشاق را سرمشق حیرت نقش پاست ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲
... دل آسوده مجویید که بسیار کم است
ذره ای مهر جهان در دل خود راه مده
مطلع صبح طرب از افق شام غم است ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷
... سواد چشم من کاشانه کیست
جنون خیزد درین راه از غبارم
خرام شوخی مستانه کیست ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸
... هر زمان چون شمع اندر خانه دل بینمش
سد راه آن پری هرگز در و دیوار نیست
عرض حاجاتت حجاب عکس مطلب می شود ...
... در بیابان غمش از سر قدم باید تو را
این ره عشق است چون راه دگر هموار نیست
ای صبا آهسته تر بگذر به آیین ادب ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴
... سوزن مرهم اگر باریک از فکر من است
خار راه عشق را کی می توان از پا گرفت
در دبستان جنون بودم به مجنون هم سبق ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶
... کز فروغ چهره بر آن رو چراغان بینمت
خاک شد در راه عشقت همچو من بسیار کس
از غبار عاشقان گردی به دامان بینمت ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹
چاک است گویا پیراهن صبح
انجم بریزد از دامن صبح ...
... سریست مخفی بدرید ناگه
پیراهن شب اندر تن صبح
چرخ از کواکب دارد تنقل ...
... تا بو که آیی در گلشن صبح
راه توصل کس را نباشد
بی هادی شب در مسکن صبح ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴
... به غیر از ناله کی باشد ورای ناقه هوشم
شکست رنگ من گر محمل راه صدا گردد
اگرچه رفت چون رنگ حنا دامانش از دستم ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷
... که دامان خیالم رتبه جیب سحر دارد
به راه انتظارش بسته محمل ناقه هوشم
پریدن های رنگم ساز آهنگ سفر دارد ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱ - محییالدینجان
... پیرهن در عشق او رنگ زمینم کرده اند
آنقدر در راه او از سر قدم فرسا شدم
شهرت نام جنون با من ازینم کرده اند ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳
ساغر عیش ابد گرچه به دستم دادند
راه راحت همه از جام الستم دادند
کاروانان قضا و قدر از هشیاری ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶ - عبدالکریم
... تا قیامت کی دلش میل گل رعنا کند
رخت هستی برنهم بر محمل راه فنا
گر رقیب بی سعادت در بر رو جا کند
یک شب از راه کرم ای شوخ سوی من بیا
تا نگاهم در بساط عارضت مأوا کند ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۷
... از صبا تا مژده پیغام دیدارش رسید
چشم امیدم به راه انتظارش باز بود
منشی صبح ازل زد قرعه فال مرا ...